تحلیل تکنیکال یا تحلیل بنیادی؟
تحلیل تکنیکال یا تحلیل بنیادی؟ تحلیل تکنیکال و بنیادی هر دو روشی برای پیش بینی حرکات و رفتار آینده قیمت در بازرهای مالی است و مانند هر استراتژی و یا فلسفه سرمایه گذاری، هر دو طرفداران و مخالفان خود را دارند.
تحلیل بنیادی روشی برای ارزیابی اوراق بهادار با تلاش برای محاسبه ارزش ذاتی قیمت یک دارایی است. تحلیلگران بنیادی همه متغیرها را از شرایط کلی اقتصاد و صنعت گرفته تا صورت های مالی را مورد مطالعه قرار می دهند. درآمدها ، هزینه ها ، دارایی ها و بدهی ها ، اعم از متغیرهای مهم برای تحلیلگران بنیادی هستند.
مشکل این متغیرهای بنیادی در این است که معامله گران را به عنوان یک متغیر در نظر نمی گیرند این معامله گران هستند که با طرح باورها و توقعات خود از آینده، موجب تغییر قیمت ها می شوند نه متغیرها.
اگر کسانی که معامله می کنند از وجود یک چنین متغیرهایی بی اطلاع باشند یا به تاثیر آن ها اعتقادی نداشته باشند، کارایی این متغیرها در تحلیل منطقی بازار ارزش چندانی نخواهد داشت.
بیشتر فعالیت های معامله گران ناشی از عوامل عاطفی است و با عوامل منطقی موجود در مدل بنیادین کاملا تفاوت دارد. به بیانی دیگر، کسانی که معامله می کنند(و در نتیجه قیمت ها را تغییر می دهند)، همیشه عملکرد منطقی ندارند.
در نهایت، تحلیل گران بنیادین متوجه شدند که پیش بینی تغییر قیمت ها در آینده کار درستی است، اما این تغییر می تواند تا حدی زیاد باشد که ماندن و ادامه دادن به معامله و رسیدن به آن هدف اگر غیر ممکن نباشد،کار دشواری است.
تحلیل تکنیکال با تجزیه تحلیل بنیادی بسیار متفاوت است زیرا فقط قیمت و حجم سهام تنها متغیر آن هستند.
باور اصلی این است که همه عوامل شناخته شده بازار در قیمت لحاظ شده اند.
تحلیلگر تکنیکال سعی در محاسبه ارزش ذاتی قیمت نمی کنند ، بلکه با استفاده از نمودارها، الگوها و روندهایی را مشخص کنند که نشان می دهد حرکت قیمت سهام در آینده چگونه خواهد بود.
معامله گرانی که در بازارهای مالی فعالیت دارند بسیاری از آنها کارهای مشابهی را برای کسب درآمد انجام می دهند. به عبارتی دیگر هر فرد الگوهای رفتاری خاصی برای خود ایجاد می کند و افرادی که به طور مداوم با هم در تعامل هستند، الگوهای رفتاری مشترک را شکل می دهند.این الگوهای رفتاری، قابل مشاهده و اندازه گیری هستند و به طور مداوم تکرار می شوند وبه لحاظ آماری دارای اعتبار هستند.
در تحلیل تکنیکال، این رفتارهای مشترک به الگوهای قابل شناسایی تبدیل می شوندکه می توان به کمک آنها تعیین کرد که در چه زمانی احتمال وقوع چه اتفاقی بیشتر از اتفاقی دیگر است. در واقع تحلیل تکنیکال به شما کمک می کند تا وارد ذهن بازار شوید و با استفاده از الگوهایی که بازار لحظاتی پیش ایجاد کرده است، آینده را پیش بینی کنید.
برای پیش بینی قیمت در آینده، تحلیل تکنیکال از کارایی بیشتری نسبت به تحلیل بنیادی برخوردار است.
در تحلیل تکنیکال، معامله گر تمرکز خود را روی اتفاقاتی که اکنون در بازار صورت می گیرد و آنچه در گذشته رخ داده است می گذارد. حال آنکه در تحلیل بنیادی تمرکز شخص روی چیزی است که طبق متغیرهای ریاضی، منطقی و معقول به نظر می رسد.
تحلیل بنیادی موجب ایجاد شکاف بین ،آنچه می باید وجود داشته باشد و آنچه در حقیقت وجود دارد، می شود. وجود این شکاف موجب می شود تا فقط پیش بینی های بلند مدت داشته باشیم که حتی در صورت درست بودن هم به سختی می توان از آن ها سود برد.
اما در تحلیل تکنیکال نه تنها این شکاف از بین می رود، بلکه فرصت های بی شماری برای معامله گر ایجاد می شود تا بتواند بسود برسد. تحلیل تکنیکال به این دلیل فرصت های بسیاری را به وجود می آورد که می تواند الگوهای رفتاری قابل تکرار را در قالب زمانی مختلف (لحظه ای، روزانه، هفتگی، سالانه و غیره) تعیین کند.
امروزه تقریبا تمام معامله گران با تجربه از یکی از اشکال مختلف تحلیل تکنیکال برای برنامه ریزی معاملات خود استفاده می کنند. غیر از تعداد اندکی از تحلیل گران بنیادی که هنوز در جوامع علمی حضور دارند، تقریبا نسل این تحلیل گران دیگر منقرض شده است. فکر می کنید چه چیزی موجب این تغییر چشمگیر شده است؟
پاسخ این سوال بسیار ساده است: پول! مشکل تصمیم گیری طبق تحلیل بنیادی این است که با این روش نمی توان به درآمد مداوم دست یافت.
به عبارت دیگر تحلیل تکنیکال بازار را به بستری از فرصت های پایان ناپذیر برای کسب ثروت تبدیل می کند.
تحلیل تکنیکال و بنیادی در بورس چیست؟
در ابتدا به تعریف تحلیل تکنیکال و بنیادی در بورس میپردازیم. همانطور که میدانید تحلیل تکنیکال، تحلیلی است که براساس بررسی حرکات قیمت در گذشته، به بررسی و پیشبینی آینده میپردازد. در واقع تحلیل تکنیکال روشی برای پیشبینی قیمت اوراق، کالا و سایر عوامل قیمتپذیر بر پایهی الگوی تغییرات قیمت، حجم و بدون در نظر گرفتن عوامل بنیادین بازار است .
همچنین تحلیل بنیادی با توجه به عوامل تاثیرگذار بر اقتصاد شرکتها از جمله آموزههای مدل «پورتر» و بررسی فرصتها، تهدیدها، نقاط ضعف و قوت SWOT) ) در اقتصاد شرکتها و همچنین صورتهای مالی ، گزارشات تولید و فروش و سایر عوامل به بررسی سودآوری سهم در سال جاری و آتی میپردازد، سپس با تنزیل جریانات نقدی شرکتها در سالهای آینده، ارزش روز شرکت را به دست میآورد .
لازم تحلیل تکنیال یا بنیادی است بدانید هر چند در تحلیل بنیادی اقتصاد شرکت کاملا مورد مطالعه و بررسی قرار میگیرد -بهطوریکه سود سالهای آتی نیز برای آن پیشبینی میشود- ولی درباره نتایج آن عدم قطعیت وجود دارد، به این صورت که ممکن است نرخ فروش و هزینهها برای محصولات تغییر یابد یا اینکه تغییرات نرخ دلار ممکن است بر روی درآمد و هزینههای سالهای آتی شرکت تأثیرات قابلتوجهی داشته باشد. از همین رو هر چند به استفاده از تحلیل بنیادی توصیه میشود، اما بهدلایل گفته شده، استناد به نتایج تحلیل بنیادی قطعیت کامل ندارد .
تحلیل تکنیکال یا بنیادی؟
پاسخ به این سؤال بستگی به موارد مختلفی دارد، ولی نکته مهم و حائز اهمیت، این است که همه چیز به میزان بازدهی مورد انتظار، ریسکپذیری و نگرش سرمایهگذار بستگی دارد. بهعنوانمثال اگر فردی بخواهد بهمحض خرید یک سهم شاهد واکنش در آن باشد، بیشک تحلیل تکنیکال به او این امکان را میدهد و یا اینکه اگر بخواهد سهمی را خریده و به دریافت سود تقسیمشده در مجمع (DPS) امید داشته باشد، باید با نگاه بنیادی و میانمدت آن سهام را مورد بررسی قرار دهد .
یک شیوهای که همواره در ایدهآلترین حالت به دانشجویان گفته میشود، این است که ابتدا سهمهای بنیادی را رصد کنید؛ با این کار شما بهترین سهمهای بازار را از نظر بنیادی در اختیار خواهید داشت؛ حال به کمک تحلیل تکنیکال میتوانید به بهترین زمان برای ورود و خروج از سهم دست یابید .
آیا تحلیل تکنیکال در بورس ایران جواب میدهد؟
سؤال بزرگ دیگری که بین فعالان بازار مطرح است، این است که آیا تحلیل تکنیکال در بورس ایران جواب میدهد یا خیر؟ در پاسخ به این سؤال میتوان گفت که اصولا الگوهای شکلگرفته در تحلیل تکنیکال در بورسهای بینالمللی نیز براساس احتمال حدود 80 درصد به نتیجه مطلوب میرسد. لازم است بدانید این بورسها چالشهایی مثل محدودیت دامنه نوسان و حجم مبنا نظیر آنچه در کشورمان شاهد هستیم، ندارند؛ بنابراین با توجه به قوانین بورس ایران، ممکن است محدودیتهایی از این قبیل، ما را در کسب نتیجه ایدهال در تحلیل تکنیکال مایوس کند. ولی یادآوری میشود که در تحلیل تکنیکال قواعدی وجود دارد که با یادگیری و استفاده مستمر از آنها، کسب نتیجه مناسب با احتمال بیشتری ممکن میشود .
به بیاندیگر اگر میخواهیم با استفاده از تحلیل تکنیکال معاملات سودآوری داشته باشیم، باید از آموزههای آن استفاده کنیم که یکی از مهمترین آموزههای مذکور، توجه به حجم و ارزش معاملات روزانه شرکتهاست.
تحلیل تکنیکال یا تحلیل بنیادی ؟
تحلیل تکنیکال یا تحلیل بنیادی ؟ این روزها بورس ایران بسیار حیاتی شده است و اکثریت مردم ایران کارهای مرتبط به بازار سرمایه را انجام میدهند. بنابراین در اینجام میخواهیم توضیح دهیم : بر چه اساسی خرید و فروش انجام دهید .
تحلیل تکنیکال یا تحلیل بنیادی ؟
تحلیل تکنیکال چیست ؟
تحلیل تکنیکال در بازار های مالی روشی برای پیش بینی رفتار احتمالی نمودار از طریق داده های گذشته همچون قیمت و تغییرات آن، حجم معاملات و … است. این روش در تمام بازار هایی که بر اساس عرضه و تقاضا فعالیت می کنند کاربرد دارد، بازار هایی همچون ارزهای خارجی، بورس اوراق بهادار و بازار طلا، فلزات گران بها و مسکن را با استفاده از این روش می توان تحلیل کرد. تحلیلگران تکنیکال بر خلاف تحلیلگران بنیادی ارزش ذاتی اوراق بهادار را اندازهگیری نمیکنند، آنها از روی تحلیل و بررسی نمودارها رفتار آتی قیمت را پیش بینی می کند. تحلیل تکنیکال یا تحلیل بنیادی
- همه چیز در نمودار قیمت دیده شده است.
- قیمت ها طبق روند مشخصی حرکت می کنند.
- تاریخ تکرار می شود.
تحلیل بنیادی چیست ؟
ممکن است خبری مختص آن شرکت بشنوید که بر وضعیت مالی آن شرکت اثر گذار باشد(مثل معافیت مالیاتی یا پرداخت تسهیلات ارزان یا بستن قرارداد جدید توسط آن شرکت یا …). به این رویکرد پایین به بالا می گویند. یا اینکه ممکن است شما خبری در خصوص صنعت آن شرکت و یا اقتصاد داخلی و جهانی و بازارهای جهانی محصولات آن شرکت بشنوید که می خواهید ببینید تأثیر آن بر وضعیت و عملکرد مالی آن شرکت چگونه است. به این حالت، رویکرد بالا به پایین می گویند.
بر اساس تجربه، رویکرد نخست تحلیل بنیادی یعنی پایین به بالا برای افراد تازه وارد مناسب تر و رویکرد بالا به پایین برای افراد با تجربه و دانش اختصاصی مناسب تر است. چرا که در روش بالا به پایین شما نیاز دارید تا از شرکت های هم گروه بیشتری اطلاعات داشته باشید. تحلیل تکنیکال یا تحلیل بنیادی
چه موقع از رویکرد نخست و چه موقع از رویکرد دوم استفاده می شود؟ در پاسخ باید بگوییم تنها وجه تمایز آنها در انتخاب، آن عامل جاذبه ای است که شما را به طرف آن شرکت یا صنعت سوق می دهد. مثلا می گویند قیمت جهانی محصول Y افزایش یافت، در این صورت می روید سراغ رویکرد بالا به پایین. در بازار سرمایه ایران از هر دو رویکرد استفاده می شود. حتی در تحلیل تکنیکال هم این دو رویکرد کاربرد دارند(مثلا نمودار شاخص صنعت را می بینید و یک سهم از داخلش پیدا می کنید(بالا به پایین) یا یک سهم تحلیل می کنید و سپس شاخص صنعت(پایین به بالا)).
تحلیل بنیادی در بورس چیست؟ چه کاربردی دارد؟
تحلیل بنیادی یا فاندامنتال روشی برای تحلیل بازار بورس است. معامله گران با استفاده از تحلیل تکنیکال یا تحلیل بنیادی سهام و بازار سرمایه، تصمیم به خرید یا فروش می کنند. یک تحلیلگر بنیادی با مطالعه بازار و اخبار دنیای واقعی، قیمت سهام را پیش بینی می کند. سپس بر اساس دانش و استراتژی های خود، عمل خرید یا فروش سهام را انجام می دهد.
تحلیل بنیادی چیست؟
تحلیل بنیادی یکی دیگر از شیوههای معتبر و مرسوم داراییهای مختلف در بازارهای مالی است. از این شیوهی تحلیل نه تنها در بورس، بلکه در فارکس و بازارهای ارز دیجیتال و حتی بازارهای موازی نظیر اوراق مشتقه نیز استفاده میشود. این روش نیز مانند سایر شیوههای تحلیلی مزایا و معایبی دارد که موجب میشود برخی از آن طرفداری کنند و برخی دیگر انتقاد.
تحلیلگر بنیادی باور دارد، اوراق بهادار یا سهام دارای ارزش ذاتی هستند. ارزش ذاتی سهام شرکت ها وابسته به تعدادی متغیرهای بنیادی است. یعنی معامله گرها با ارزیابی متغیرهای بنیادی، ارزش سهام یک شرکت را برآورد می کنند. در تحلیل بنیادی، معامله گرها بعد از بدست آوردن ارزش ذاتی یک سهام، آن را با قیمت فعلی بازار مقایسه می کنند.
اگر ارزش ذاتی بیشتر از ارزش بازار باشد، زمان مناسبی برای خرید است. ولی اگر ارزش ذاتی کمتر از ارزش بازار باشد، زمان مناسبی برای فروش می باشد. در کلاس های آموزش بورس دوره ای به نام تحلیل بنیادی، برگزار می کنند که یادگیری آن، از مفاهیم پایه ای در آموزش بورس است. در این مقاله می خواهیم شما را با نکات مهم آن آشنا کنیم.
چرا باید تحلیل بنیادی را فرا بگیریم؟
معاملات موفق نیازمند یادگیری تحلیل بنیادی است. تحلیل بنیادی در بازار مالی به قدری اهمیت دارد که بدون یادگیری آن امکان ندارد بتوانید بهترین عملکرد را داشته باشید و به نتیجه مطلوب برسید. اگر می خواهید در معاملات خود موفق شوید باید به دنبال یادگیری تحلیل بنیادی باشید که پایه و اساس معامله است. با تحلیل بنیادی می توانید اطلاعات بسیار مفیدی در مورد شرکت هایی که می خواهید سهام آنها را خریداری کنید به دست آورید.
به طور کلی بنیاد سهم باید مورد بررسی قرار بگیرد زیرا ممکن است شرکتی که ارزش ذاتی بسیار پایینی دارد بالاتر از قیمت واقعی خود در حال معامله باشد. توجه داشته باشید که برای معاملهگری شرکت ها باید بدانیم چگونه باید تحلیل بنیادی را انجام داد؟ در ادامهاین مقاله سعی داریثم به بررسی تحلیل بنیادی در بازار های مالی بپردازیم تا آشنایی کاملی بدست آورید.
اهمیت یادگیری تحلیل بنیادی در بازار بورس
همانطور که در بالا تر هم توضیح داده ایم بسیاری از افراد تمایلی به یادگیری تحلیل بنیادی ندارند زیرا این نوع تحلیل نیاز به صرف انرژی و زمان زیادی دارد. به طور کلی تحلیل بنیادی کار بسیار آسانی نیست و تنها زمانی که میخواهید سرمایه گذاری بلند مدتی انجام دهید، باید به سراغ این نوع تحلیل بروید. ممکن است بعضی از افراد تمایل داشته باشند در ابتدا تا انتهای این نوع تحلیلها را آموزش ببینند تا بتوانند در بلند مدت سود خوبی به دست آورند.
در این صورت این افراد حتما باید تحلیل بنیادی را هم در برنامه خود قرار دهند. عدهای دیگر هم وجود دارند که تنها میخواهند مقداری از پول خود را در بازار بورس ایران سرمایهگذاری کنند اما هیچ وقت زمانی برای یادگیری آموزش ندارند، در این صورت آنها حتما باید از معاملهگران حرفهای در بازار بورس ایران کمک بگیرند تا دچار ضرر و زیان نشوند.
کاربرد تحلیل بنیادی در بورس
تحلیل بنیادی به تحلیل پایه نیز معروف است و با تحلیل تکنیکال در متد تفاوت هایی دارد. در روش بنیادی به شکل پایه و بنیادین به بررسی عوامل تاثیرگذار مالی می پردازد و امکان هیچگونه مقایسهای برای سهام وجود ندارد و بر قیمت سهام پرداخته می شود. این عوامل نشان دهنده آن هستند که برای تحلیل بنیادی در بورس نیازمند بررسی های جامعه صورت های مالی هستیم زیرا بدون این بررسی صورت ها امکان مقایسه داده ها به هیچ عنوان وجود ندارد.
فرق تحلیل بنیادی با تحلیل تکنیکال
تحلیلگران بنیادی معتقد هستند، یک علت بنیادی و اقتصادی باعث ایجاد تغییرات در قیمت سهام و بازار بورس می شود. آنها ارزش ذاتی یک سهام را با مطالعه عواملی چون صورت های مالی، مدیریت شرکت، صنعت و شرایط اقتصادی و سایر عوامل بنیادی بدست می آورند. در حالی که تحلیلگران تکنیکال با استفاده از روند تغییرات قیمت سهام در ماه ها و سال های گذشته، قیمت آن را در آینده پیش بینی می کنند.
یک معامله گر در روش تحلیل تکنیکال با استفاده از ابزارهای فنی مختلف چون نمودارها اقدام به خرید و فروش سهام می کند. تحلیل بنیادی نسبت به تحلیل تکنیکال طولانی و دشوار است و نیازمند جمع آوری داده ها از منابع مختلف می باشد.
تحلیل بنیادی در سهام
تحلیل بنیادی، طرفداران خاصی چون وارن بافت را دارد. وارن بافت از بورس بازهای میلیادر جهان است. در آموزش بورس لازم است تا با نکات مهم و اساسی این نوع تحلیل آشنا باشیم. یک تحلیلگر بنیادی با استفاده از محاسبه ارزش ذاتی سهام یک شرکت و مقایسه آن با قیمت فعلی بازار اقدام به خرید یا فروش می کند. به نمودار زیر توجه کنید:
این نمودار از مهمترین نمودارها در روش تحلیل بنیادی است. با استفاده از این نمودار می فهمیم چه زمانی یک سهم را بخریم یا چه زمانی آن را بفروشیم. با بررسی نمودار با سه حالت مواجه می شویم.
- اگر ارزش ذاتی بیشتر از ارزش واقعی آن باشد می گوییم سهم Undervalue است. یعنی قیمت سهم مورد نظر پایین تر از ارزش ذاتی است و مناسب خرید است.
- اما اگر ارزش ذاتی یک سهم کمتر از ارزش واقعی آن در بازار بورس باشد، در حقیقت آن قیمت سهم گران بوده و می گوییم سهم Overvalue است و بهتر است به فروش سهم فکر کنیم.
- در حالت سوم اگر ارزش ذاتی سهم با قیمت فعلی آن در بازار بورس برابر یا نزدیک به هم باشند، خرید و فروش سهم بدون سود یا ضرر است.
عوامل کیفی تاثیرگذار در تحلیل بنیادی
در تحلیل بنیادی، معامله گران ابتدا عوامل کیفی موثر در عملکرد شرکت را بررسی می کنند. بازار بورس تحت تاثیر مستقیم شرایط اقتصادی کشور است. یک رابطه قوی بین وضعیت اقتصادی کشور و بازار سهام وجود دارد. اگر وضعیت اقتصادی کشور مناسب باشد، در نتیجه عملکرد شرکت ها هم بهتر خواهد بود و بالعکس.
وقتی ما می خواهیم در یک سهم مشخص سرمایه گذاری کنیم باید اطلاعات کافی در مورد عملکرد آن صنعت داشته باشیم. مثلا با مطالعه در مورد صنعت های مختلف می فهمیم در دوران رکود بازار کدام شرکت ها عملکرد ضعیف و کدام عملکرد خوبی داشته اند. به گفته حرفه ای ترین تحلیل گران بنیادی، از دلایل شکست معامله گران، عدم آشنایی آنها با صنعت مورد نظر می باشد.
به طور مثال صنایعی چون تجهیزات اداری و کامپیوتر، معمولا بدون توجه به شرایط اقتصادی، روندی رو به رشد دارند و یا به علت نیاز همیشگی مردم به مواد غذایی باعث شده سهام این صنعت کمتر تحت تاثیر وضعیت اقتصادی نامناسب کشور قرار بگیرد.
در حالیکه صنایعی چون خودرو رابطه مستقیمی با شرایط اقتصادی دارند. در صورت رونق اقتصاد، از عملکرد خوبی برخوردار می شوند و در شرایط رکود اقتصادی از رشد این صنعت هم کاسته می شود. البته موارد خیلی زیاد دیگری در بررسی بازار به کار برده می شود که با شرکت در کلاس های آموزش بورس می توانید به طور کامل با همه عوامل کیفی موثر در تحلیل بنیادی آشنا شوید.
عوامل تاثیر گذار در تحلیل بنیادی
تحلیل بنیادی از پایه ای ترین دوره های آموزش بورس است. برای کاهش ضرر در معاملات ، لازم است تا با نکات مهم بورس آشنا باشیم. عوامل کمی که در تحلیل های بنیادی ما تاثیر گذار هستند شامل صورت حساب های مالی یک شرکت می باشند. اصول کمی، به داده هایی گفته می شود که قابل اندازه گیری اند و از اعداد تشکیل یافته اند. در اینجا تعدادی از مهمترین عوامل کمی موثر در تحلیل بنیادی را معرفی می کنیم.
شاخص سهام در تحلیل بنیادی
در تحلیل بنیادی، شاخص سهام نمایانگر وضعیت بازار در سال های گذشته است. شاخص کل بورس تهران به “تیپکس” معروف است. این شاخص نشان دهنده چشم انداز قیمت سهام در یک دوره زمانی است.
ترازنامه چیست؟
ترازنامه به صورت مالی گفته می شود که شامل دارایی های شرکت، بدهی ها و سرمایه حقوق صاحبان سهام است.
صورت حساب سود و زیان در تحلیل بنیادی چیست؟
تحلیل بنیادی با بررسی صورت حساب یک کشور، میزان هزینه و سود و ضرر آن شرکت را مشخص می کند.
تامین مالی شرکت از نکات مهم برای تحلیل سهام
تحلیل بنیادی، بدست آوردن منابع مالی یا فاینانس شرکت برای ادامه فعالیت شرکت و طرح های اجرایی را ضروری می داند.
تحلیل بنیادی بهتر است یا تکنیکال؟
همیشه بر سر اینکه کدام یک از دو شیوهی تحلیل بنیادی (یا فاندامنتال) یا تحلیل تکنیکال بهتر و موثرتر هستند بحث و جدلهای فراوانی میان طرفداران این دو روش تحلیل وجود دارد. هر یک از منتقدان هم دلایل خود را در این خصوص دارند. اگر با دید منطق و بدون تعصب به این مباحثات نگاه کنیم و مسئله را از زوایای مختلف مورد بررسی قرار دهیم، میتوانیم به یک نتیجهی مهم برسیم.
هر دو شیوهی تحلیلی مزایا و معایبی دارند که با توجه به آنها میتوان دریافت که اتخاذ کدام رویکرد مناسبتر است. زمانی که استراتژی معاملاتی خود را مشخص میکنید، ناخودآگاه به سمت یکی از این دو شیوهی تحلیلی جذب میشوید. چرا که با توجه به ویژگیهای این دو رویکرد تحلیلی، و تفاوتهای میان آن دو میتوان با دید بلندمدت یا کوتاهمدت وارد سهامی خاص شد.
تحلیل بنیادی معیارهایی را بررسی میکند که در تحلیل تکنیکال خبری از آن نیست. در تحلیل تکنیکال نیز همین امر برقرار است. یعنی مواردی حضور دارند که خلا آن در تحلیل فاندامنتال محسوس است. به این ترتیب میتوان نتیجه گرفت که این دو شیوه مکمل یکدیگر هستند. اگر قصد دارید سهام مختلف را از جنبههای متفاوتی بررسی کنید، بهترین رویکرد آن است که از هر دو شیوهی فوق بهره ببرید.
به این ترتیب هم ارزش ذاتی سهم را بررسی کردهاید و هم روند و تحرکات قیمت آن را در آینده پیشبینی کردهاید. پس در نهایت ریسک سرمایهگذاری شما کمتر، و احتمال سودآوری بیشتر خواهد بود.
افزون بر این باید این امر را نیز مدنظر داشت که گاهی شرایط بازار به شکلی است که حتی این دو شیوهی تحلیلی هم چندان کارآمد نخواهند بود. اما اگر سرمایهگذاری خود را بر اساس الگوهای صحیح انجام داده باشید و در مدیریت سرمایه نیز از تجربیات کافی برخوردار باشید، حتی در صورت متضرر شدن در کوتاهمدت، بعدها ضررتان جبران خواهد شد. حتما شنیدهاید که میگویند تنها بستری که میتواند ضررهای ناشی از بازار بورس را جبران کند، خود بازار بورس است.
تحلیل بنیادی و مسئلهی مهم زمان
از آنجا که بررسی ارزش ذاتی رکن اساسی تحلیل بنیادی است، اهمیت آن نیز مشخص است. مشخص کردن چنین فاکتور برای سهم بر اساس معیارهای مختلفی انجام میشود. اما آیا به این امر فکر کردهاید که بررسی اینهمه اطلاعات و موارد مختلف چطور امکانپذیر است؟ حقیقت آن است که تجزیه و تحلیل این حجم از اطلاعات نیازمند زمانی طولانی است.
اگر این امر زمان زیادی به تحلیل تکنیال یا بنیادی طول بینجامد دیگر آنوقت این تحلیل چه ارزشی دارد؟
مسئلهی زمان عامل مهمی است که همیشه باید به آن توجه کرد. به این مسئله توجه کنید که گاهی تحلیلگران بنیادی با وسواس زیادی شروع به بررسی وضعیت صنعت و صورتهای مالی یک شرکت میکنند. ممکن است در طی همین مدت، قیمت سهم رشد فراوانی داشته باشد. حال آنکه تحلیلگر مذکور، فرصت سرمایهگذاری خود را از دست داده است.
چرا که اگر پیشتر در چنین سهمی سرمایهگذاری میکرد سود بیشتری نصیبش میشد. درست است که نگرش افراد در تحلیل بنیادی بلندمدت است، اما این امر به آن معنا نیست که تحلیلگر در این خصوص زمانی نامحدود و بیانتها در فراوانی دارد. اگر قصد سرمایهگذاری هوشمندانه را دارید باید تمام عوامل را یکجا مدنظر داشته باشید.
از سوی دیگر نباید با خواندن این چند خط این برداشت اشتباه برای شما پیش بیاید که بهتر است تحلیل بنیادی را در زمانی کوتاه و با عجله و سرسری انجام داد. قطعا که در این صورت احتمال وقوع اشتباه بسیار زیاد خواهد بود. آنچه که مهم است این است که نباید روی یک شیوهی تحلیل تعصب داشت و از سایر موارد غافل شد.
چند پرسش و پاسخ در خصوص تحلیل بنیادی
چرا طرفداران تحلیل تکنیکال از تحلیل بنیادی انتقاد میکنند؟
طرفداران تحلیل تکنیکال معتقد هستند که مسائل بنیادی به شکل کامل اثر خود را در قیمت سهام نشان میدهند. به همین دلیل آنچه که مهم است بررسی رفتار و تاریخچهی تحرکات قیمتی است. از همین رو این دسته از افراد، تحلیل تکنیکال را معتبرتر و کاربردیتر از تحلیل فاندامنتال میدانند تحلیل تکنیال یا بنیادی و معاملات خود را بر اساس نمودارها و ابزارهایی مانند انواع اندیکاتورها انجام میدهند. آنها معتقدند که گذشتهی سهم روند آیندهی آن را مشخص میکند؛ نه بررسی صورتها و ترازهای مالی.
آیا میتوان از تحلیل بنیادی در کوتاهمدت بهره برد؟
گفتیم که بررسی ارزش واقعی سهام، امر بسیاری مهمی در تحلیل فاندامنتال است، پس نیازمند زمان بیشتری است. تحلیلگران بنیادی معتقدند که قیمت در طولانی مدت به سمت ارزش ذاتی خودش حرکت میکند. حال اگر شما با تکیه بر تحلیل فاندامنتال وارد یک سهم شوید و در میانهی راه سهام را به هر دلیل بفروشید، نه تنها ممکن است سود نکنید، بلکه متضرر شدن شما نیز دور از ذهن نیست. چرا که شما بر مهمترین عامل در تحلیل بنیادی چشم پوشیدهاید.
آیا بازه زمانی در تحلیل بنیادی مشخص است؟
یکی از انتقاداتی که به این شیوهی تحلیل وارد میشود، دقیقا به همین امر بر میگردد. درست است که این شیوهی تحلیل از ارزشمندی سهام در طولانیمدت سخن میگوید؛ اما این طولانیمدت یعنی چه وقت؟ شش ماه؟ ده ماه؟ یک سال یا بیشتر؟ اهمیت این امر زمانی مشخص میشود که شما میخواهید برای آیندهی خود برنامهریزی کنید. قطعا اگر بدانید که طی چه زمانی به اهداف خود میرسید، با خیال آسودهتری میتوانید برنامههای خود را پیاده کنید.
آیا امکان بروز خطا در تحلیل بنیادی وجود دارد؟
صد در صد بله. همانقدر که گاهی افراد در تحلیل تکنیکال با پیشفرضهای ذهنی خود اموری را انجام میدهند، این امر در تحلیل بنیادی هم رخ میدهد. همانطور که پیشتر اشاره شد، عوامل و مفروضات متعددی در این شیوهی تحلیل وجود دارد که برخی کمی و برخی کیفی هستند. نگرش تحلیلگر میتواند به میزان زیادی بر عوامل کیفی بگذارد. نهایتا به همین دلیل است که ممکن است دو تحلیلگر بنیادی دیدگاههای متفاوتی در بررسی یک سهم و تعیین میزان ارزشمندی آن داشته باشند.
هدف تحلیل بنیادی چیست؟
همانطور که همگان میدانند و در این مطلب نیز به کرات اشاره شد که تحلیل بنیادی چشماندازی بلندمدت به آیندهی سهم دارد، مشخص است که چه اهدافی در نظر دارد. این تحلیل در شناسایی سهام برای سرمایهگذاری بسیار کاربردی است. نوسانگیران و معاملهگرانی که تنها به قصد کسب سود چند درصدی معامله میکنند، هرگز نمیتوانند با تکیه بر این تحلیل خرید و فروش خود را انجام دهند. در چنین شرایطی آنچه برای این افراد کارآمد است، تکیه بر خروجیهای تحلیل تحلیل تکنیال یا بنیادی تکنیکال است.
تحلیل تکنیال یا بنیادی
31 مرداد
در ادامه این مطلب از کارگزاری حافظ تفاوت تحلیل فاندامنتال و تحلیل تکنیکال توضیح داده میشود، نقاط قوت و ضعف هر یک برجسته میشود و همچنین چندین روش ترکیب این دو رویکرد و آیندهای را که برای اشکال مختلف روشهای تجزیه و تحلیل سرمایهگذاری در نظر گرفته شده است، لیست میکنیم.
بحث بر سر مزایای نسبی تحلیل بنیادی یا همان تحلیل فاندمنتال یا تحلیل تکنیکال یا همان تحلیل فنی بحثی بحث برانگیز است. سرمایهگذاران و معاملهگران غالبا وقتی یکی را از این دو روش را انتخاب میکنند، معمولا از دیگری غافل میشوند اما در واقع ترکیب این دو است که میتواند در سرمایهگذاری در بورس و بازار سرمایه موثر باشد.
در ادامه این مطلب از کارگزاری حافظ تفاوت تحلیل فاندامنتال و تحلیل تکنیکال توضیح داده میشود، نقاط قوت و ضعف هر یک برجسته میشود و همچنین چندین روش ترکیب این دو رویکرد و آیندهای را که برای اشکال مختلف روشهای تجزیه و تحلیل سرمایهگذاری در نظر گرفته شده است، لیست میکنیم.
تحلیل فاندمنتال یا تحلیل بنیادی چیست؟
تجزیه و تحلیل بنیادی در بازار سهام روشی برای ارزیابی یک شرکت و تعیین ارزش ذاتی سهام آن است. ارزش شرکتها بدون توجه به قیمت بازار آنها به گونهای است که لیست شدهاند. سپس تصمیمات خرید و فروش براساس اینکه آیا سهام به ارزش منصفانه خود معامله میشود، اتخاذ میشود.
اگرچه دانستن ارزش سهام در نهایت مهم است اما شرکتهای نسبتا کم ارزش هم میتوانند در بلند مدت عملکرد بهتری داشته باشند تا ارزش سهامشان افزایش یابد.
از تجزیه و تحلیل بنیادی همچنین میتوان در بازارهای دیگر از جمله ارز و کالاها هم استفاده کرد. در صورت استفاده از این روش تحلیل در بازار ارزش و کالا باید هرگونه عواملی که بر ارزش دارایی تاثیر میگذارد را در نظر گرفت.
تحلیل تکنیکال یا تحلیل فنی چیست؟
تجزیه و تحلیل فنی یا همان تحلیل تکنیکال تنها بر اساس قیمت سهام یا دادههای حجم انجام میشود. هدف این تحلیل پیشبینی آینده نیست، بلکه شناسایی محتملترین سناریوها است. در این تحلیل، از قیمت به عنوان نشانهای از نحوه عملکرد فعالان بازار در گذشته و نحوه عملکرد آنها در آینده استفاده میشود.
تحلیلگران تکنیکال از الگوها و روندهای نمودار، سطح حمایت و مقاومت و رفتار قیمت و حجم استفاده میکنند تا فرصتهای معاملاتی را با انتظارات مثبت شناسایی کنند. تجزیه و تحلیل فنی به بررسی وضعیت اقتصادی که بر ارزش یک شرکت تاثیر میگذارد، توجه نمیکند.
تحلیل تکنیکال در مقابل تحلیل فاندمنتال
تفاوت بین این دو رویکرد یعنی تفاوت بین تحلیل تکنیکال و تحلیل فاندامنتال به آنچه که ارزش و قیمت سهام را تعیین میکند، میرسد.
در تجزیه و تحلیل بنیادی ارزش شرکت در نظر گرفته میشود اما در نهایت به ارزش داراییهای شرکت و سودهایی که شرکت میتواند ایجاد کند، بستگی دارد. تحلیلگران فاندمنتال معمولا نگران تفاوت بین ارزش سهام و قیمت معامله آن هستند.
تجزیه و تحلیل تکنیکال مربوط به عملکرد قیمت است که سرنخهایی در مورد پویایی عرضه و تقاضای سهام نشان میدهد که در نهایت قیمت سهام را تعیین میکند. الگوهایی که در بازار سرمایه وجود دارد اغلب تکرار میشوند زیرا سرمایهگذاران اغلب در یک موقعیت مشابه، رفتاری مشابه میکنند. تجزیه و تحلیل تکنیکال و فنی فقط مربوط به دادههای قیمت و حجم است.
به طور کلی میتوان گفت یکی از تفاوتهای مهم بین دو روش تحلیل تکنیکال و بنیادی این است که در تحلیل بنیادی قبل از رشد یک سهم، رشد آن را پیشبینی میکند اما در تحلیل تکنیکال بعد از مشاهده شواهد، رشد یک سهم است که ورود به سهم را تایید میکند. در واقع تحلیل تکنیکال با تاخیر یا همان Lag همراه است.
ابزارهای مورد استفاده برای تجزیه و تحلیل فاندامنتال و تکنیکال
تحلیلگران فاندمنتال یا بنیادی موقعیتها و عملکرد یک شرکت، بازاری که در آن فعالیت میکند، رقبا و اقتصاد را در نظر میگیرند. و مهمترین منبع داده برای تجزیه و تحلیل بنیادی، صورتهای مالی شرکت است که این موارد شامل صورت سود و زیان، ترازنامه و صورت جریان وجوه نقد است.
از دادههای این صورتهای مالی میتوان برای محاسبه نسبتها و معیارهایی استفاده کرد که نشاندهنده عملکرد، سلامت و نرخ رشد شرکت است. دادههای صنعت و عوامل اقتصادی مانند نرخ بهره و هزینههای خرده فروشی نیز برای پیشبینی نرخ رشد آینده استفاده میشود. در نهایت، ارزش منصفانه پس از مقایسه چندین مدل و نسبت به دست میآید.
تجزیه و تحلیل تکنیکال یا فنی بسیار گستردهتر از آن چیزی است که بسیاری از مردم تصور میکنند. همه چارتیستها از نمودارهای قیمت از جمله نمودارهای خطی، نمودارهای میلهای یا نمودارهای شمعی یا همان نموردهای کندل استفاده میکنند. جدا از نمودارهای قیمت، ابزارهای مورد استفاده هم میتوانند بسیار متفاوت باشند.
برخی تحلیلگران تکنیکال از شاخصهایی مانند میانگین متحرک و نوسانسازهای محاسبه شده از قیمت سهام استفاده میکنند. دیگران از الگوهای قیمت و چارچوبهای تجزیه و تحلیل پیچیدهای مانند امواج الیوت و مشخصات بازار استفاده میکنند. پیروان شیوه و تکنیک روند از ابزارهای دیگر برای شناسایی روند قیمت و اندازهگیری حرکت استفاده میکنند.
تجزیه و تحلیل بنیادی در مقابل فنی: کدام بهتر است؟
صحبت بر سر تحلیل بنیادی و فنی بحث برانگیز است. طرفداران هر دو نوع تجزیه و تحلیل اغلب جایگزین را حذف میکنند اما درک نمیکنند که هر دو میتوانند جای خود را داشته باشند.
تجزیه و تحلیل بنیادی بیشتر برای سرمایه گذاریهای بلند مدت مفید است، در حالی که تجزیه و تحلیل فنی برای معاملات کوتاه مدت و زمانبندی بازار مفیدتر است. همچنین میتوان هر دو را برای برنامهریزی و اجرای سرمایهگذاری در میان مدت و بلند مدت ترکیب کرد.
تحرکات کوتاه مدت قیمتها بر اساس عرضه و تقاضا تعیین میشود که به نوبه خود تحت تاثیر بسیاری از تجزیه و تحلیل اساسی قرار میگیرد.
احساسات بازار و تاثیر احساسات بر فعالیت بازار تنها با استفاده از دادههای قیمت و حجم، قابل تجزیه و تحلیل است.
از طرف دیگر، نمیتوان از نمودارها برای تعیین اینکه آیا ارزش سهام کمتر از حد است یا بیش از حد و مشخص کردن ارزش آن در سالهای آینده استفاده کرد. نمودارها آنچه را که در گذشته اتفاق افتاده است منعکس میکنند و ارزش آنها در افق زمانی بیشتر کاهش مییابد.
مزایا و معایب تحلیل بنیادی
مزایای تحلیل بنیادی
در تجزیه و تحلیل بنیادی یکی از اطلاعاتی که برررسی میشود بررسی موقعیت مالی و رقابتی است که مشخص کردن آن مزایای متعددی دارد.
تجزیه و تحلیل محیطی که شرکت در آن فعالیت میکند هم در تحلیل بنیادی بسیار اهمیت دارد. با توجه به این که در تحلیل فاندمنتال یا بنیادی تمرکز تنها بر روی تجارت است نه بر روی قیمت سهام، بنابراین این روش تحلیل به سرمایهگذاران این ایده را میدهد که ارزش شرکت در واقع چقدر است.
به عبارتی میتوان گفت این تحلیل برای سرمایهگذاری بلند مدت بسیار ارزشمند است. سرمایهگذاری در حبابهای بازار میتواند سودآور باشد اما هنوز مهم است که بدانید بازار در چه حبابی قرار دارد.
معمولا بیشترین سود را سرمایه گذاران به دست میآورند که از تحلیلی فاندامنتال استفاده میکنند چون اساسا، تصمیمات مبتنی بر تجزیه و تحلیل بنیادی به طور معمول احتمال بیشتری برای درست بودن به ویژه در بلندمدت دارند.
اشکالات و معایب تجزیه و تحلیل بنیادی
چندین اشکال در تحلیل بنیادی وجود دارد. نکته مهمی که در تحلیل بنیادی باید به آن دقت داشته باشیم این است که این شیوه تحلیل بازار سرمایه محدودیتهایی دارد. از جمله محدودیتهای این روش تحلیل میتوان به زمانبر بودن آن اشاره کرد چون اساسا در این روش هر شرکت را باید به طول مستقل و با جزئیات مورد مطالعه قرار داد.
درست است که بیشتر اطلاعات مورد استفاده در تحلیل بنیادی به طور گسترده در دسترس است اما برای دستیابی به مزیتهای اساسی، باید مجموعه دادههای منحصر به فردی را پیدا کنید که در دسترس اکثر سرمایهگذاران نیست.
تجزیه و تحلیل بنیادی اطلاعات بسیار کمی در مورد آنچه ممکن است در کوتاه مدت رخ دهد به شما میگوید. با مشاهده صورتهای مالی نمیتوان حرکت قیمتها و نوسانات کوتاه مدت را پیشبینی کرد.
تجزیه و تحلیل بنیادی بسیار کمتر از آنچه انتظار میرود، دقیق است. مدلهای ارزشیابی مانند مدل جریان نقدی تنزیل شده بر اساس مفروضات متعددی است که به ندرت بسیار دقیق هستند. ارزشگذاری هدف میتواند به صورت نسبی مفید باشد اما در مورد ارزشگذاری شرکت در بیش از یک یا دو سال آینده محدود است.
مزایا و معایب تجزیه و تحلیل فنی
مزایای تحلیل فنی
یکی از مزایای عمده تجزیه و تحلیل تکنیکال یا فنی این است که سهام را میتوان به سرعت تجزیه و تحلیل کرد. همچنین، برخی از وظایف تحلیلی در این روش را میتوان به صورت خودکار انجام داد و همین کار باعث صرفهجویی در وقت میشود.
این مساله به این معناست که یک تحلیلگر فنی میتواند سهام بیشتری را بررسی کند و ایدههای بیشتری هم برای حضور در بازار داشته باشد.
همچنین می توان از تجزیه و تحلیل فنی برای تعیین اهداف قیمت و سطوحی استفاده کرد که در آنها ایدهای بدیهی اشتباه است. این امر به معاملهگران اجازه می دهد تا استراتژیهای سرمایهگذاری با ریسک و پاداش مشخص تعریف کنند.
در کوتاه مدت، عملکرد قیمت تحت تاثیر عوامل متعددی قرار میگیرد که تجزیه و تحلیل بنیادی نمیتواند آنها را مشخص کند. اما در روش تحلیل فنی با نگاه کردن به نمودار، می توان تاثیر احساسات بازار، روانشناسی بازار و عرضه و تقاضا را مشاهده کرد.
همچنین میتوان از تجزیه و تحلیل فنی برای بهبود زمانبندی و تجارت استراتژیهای متناسب با شرایط بازار استفاده کرد.
این مساله در نهایت میتواند با بهبود زمانبندی شما در هنگام فروش یا خرید گزینههای کوتاه مدت، استراتژیهای ریسک را بهبود بخشد.
از طرف دیگر برخی از استراتژیهای فنی را میتوان دوباره آزمایش کرد. این به این معناست که میتوان آنها را آزمایش علمی کرد و از آنها استفاده کرد. استراتژیهایی که می توانند دوباره آزمایش شوند، اساس بسیاری از استراتژیهای معاملاتی الگوریتمی هستند.
اشکالات و معایب تجزیه و تحلیل فنی
البته تجزیه و تحلیل فنی اشکالاتی هم دارد. اولین اشکال این روش تحلیل این است که با وجود امکان آزمایش دوباره، بسیاری از الگوهای این روش تحلیل از جمله تجزیه و تحلیل موج الیوت و سایر اشکال تجزیه و تحلیل فنی ذهنی هستند و بر قضاوت تکیه دارند بنابراین پرریسک محسوب میشوند بنابراین میتوان گفت استفاده از نمودارها بیشتر یک هنر هستند تا یک علم.
تجزیه و تحلیل فنی اغلب منجر به ابهام میشود. دو تحلیلگر فنی میتوانند با استفاده از رویکردهای مختلف در مورد یک سهم به نتایج بسیار متفاوتی برسند. نمودارها اغلب در بازههای زمانی مختلف بسیار متفاوت به نظر میرسند و با تعداد زیادی روش تجزیه و تحلیل، شاخصها و بازههای زمانی موجود، تشکیل و ایجاد یک نمای واحد میتواند یک چالش باشد. این مساله اغلب اتفاق می افتد و در واقع به عنوان فلج تحلیل شناخته میشود.
از طرف دیگر باید گفت راهاندازی معاملات فنی نرخ پیروزی نسبتا پایینی دارند. در حالی که یک الگو یا راهاندازی ممکن است دارای برتری باشد، اما در واقع میزان برد در این شیوه اغلب کمتر از ۶۰ است.
استفاده از تجزیه و تحلیل فاندمنتال و تحلیل تکنیکال در کنار هم
روشهای مختلفی وجود دارد که به کمک آنها میتوان از تجزیه و تحلیل تکنیکال و فاندمنتال به طور موثردر کنار هم استفاده کرد. در ادامه چند روش برای ترکیب این دو روش تحلیلی ذکر شده است:
فقط نگاه کردن به نمودار قیمت میتواند تصوری از جهت روند سهام در شما ایجاد کند. این روش به شما این ایده را میدهد که آیا بازار با ارزشگذاری شما موافق است یا خیر. نکته مهم در این روش این است که اگر نظرتان با باقی افراد فرق دارد باید کاملا آماده باشید تا در صورت داشتن سهام سریع از آن خارج شوید و یک تغییر اساسی ایجاد کنید.
شما میتوانید بر اساس تجزیه و تحلیل بنیادی، فهرستی از سهام مورد نظر خود تهیه کنید و سپس از تجزیه و تحلیل فنی برای تصمیمگیری در مورد خرید یا فروش سهام استفاده کنید.
مطالعات کمی نشان داده است که ترکیبی از ارزش و حرکت میتواند یک روش موثر برای انتخاب سهام باشد. در اصل، معاملات سهام با ارزش کم اما با شتاب قوی تمایل به عملکرد بهتری دارد.
نتیجهگیری
روشهای زیادی برای انتخاب سهام وجود دارد. به تحلیل تکنیال یا بنیادی طور سنتی، سرمایهگذاران بلندمدت بر تجزیه و تحلیل بنیادی تکیه میکنند، که ساختار مدیریت شرکت، رقبا، موقعیت صنعت، میزان رشد، پتانسیل رشد، درآمد و سود را بررسی میکند و سعی میکند تعیین کند که آیا سهام یک شرکت ارزش خوبی دارد یا خیر.
به عبارتی در روش تحلیل بنیادی یا تحلیل فاندامنتال معیارهای بسیاری مانند سود به ازای هر سهم، نسبت قیمت به درآمد، رشد قیمت به درآمد و سود تقسیمی برای مقایسه دو شرکت با قیمت سهام متفاوت، تعداد متفاوت سهام معاملاتی، یا فقط ساختار شرکتهای مختلف، مورد استفاده و ارزیابی قرار میگیرد.
سرمایهگذارانی که قصد سرمایهگذاری کوتاه مدت دارند اغلب بر تجزیه و تحلیل فنی یا همان تحلیل تکنیکال اتکا میکنند. این روش تحلیل بر الگوهای موجود در نمودارهای سهام تمرکز میکند تا روند قیمتگذاری و حجم آینده سهام یک شرکت را پیشبینی کند.
در تجزیه و تحلیل فنی فرض میشود که الگوها و حرکتهای آینده اغلب شبیه الگوها و حرکتهای قبلی خواهد بود. پیروان تجزیه و تحلیل فنی معمولا بر این باورند که نمودارها منعکسکننده تمام اطلاعاتی هستند که به طور عمومی در مورد یک شرکت خاص، توسط کسانی که آن را معامله میکنند، نشان میدهد.
دیدگاه شما