نگاه اشتباه به بازار


D780 با همان قیمت D750 به بازار عرضه شد، بنابراین به لحاظ منطقی ارزان‌تر است. اما تخفیف شدید D750 باعث می‌شود دوربین جدید بسیار گران به نظر برسد.

نگاه سازنده‌ها به بازار اجاره

عرضه و تقاضا اصلی‌ترین عامل برای سنجش میزان رونق و رکود و ایجاد تعادل در هر بازار است.

ایمان رفیعی |کارشناس مسکن|

عرضه و تقاضا اصلی‌ترین عامل برای سنجش میزان رونق و رکود و ایجاد تعادل در هر بازار است. برای پیش‌بینی وضعیت آینده هر بازار، علاوه بر مدنظر قرار دادن شرایط عمومی و پایه‌ای جامعه متقاضیان که در برگیرنده شرایط اجتماعی سیاسی و اقتصادی آنان است، باید به شرایط تولید‌کنندگان نیز توجه داشت. هزینه تولید و دوره بازگشت سرمایه، از جمله دیگر عوامل مهم و تاثیرگذاری است که در میزان عرضه و تقاضا و تنظیم بازار نقش تعیین‌کننده‌ای دارد. در جوامعی که از نظر اقتصادی دارای ثبات هستند و تورم کنترل شده دارند، دوره بازگشت سرمایه معمولاً ثابت و قابل پیش بینی است. هرچه میزان ثبات اقتصادی کاسته شده و نوسانات در بازار افزایش پیدا کند، به دلیل افزایش نرخ تورم سمت و سوی تولید و سرمایه‌گذاری به جهتی متمایل می‌شود که دوره برگشت سرمایه و چرخه بازگشت پول کوتاه‌تر شود. معمولاً در این شرایط، بیشتر افراد تمایل به سرمایه‌گذاری در بازار‌های کوتاه‌مدت مانند ارز، طلا و بورس پیدا می‌کنند تا بتوانند به راحتی با سرعت زیاد و بدون نیاز به انجام تشریفات قانونی، به انجام مبادلات و معاملات بپردازند. معاملات و مبادلات زود بازده علاوه بر خروج حجم زیادی از نقدینگی از بازارهای اصلی و مادر، موجب تزلزل قیمت‌ها در سایر بازارها به ویژه بازارهای کالاهای پایه و اساسی که مورد نیاز صنایع اصلی و زیربنایی کشور هستند، می‌شود. این معاملات کوچک و روزمره که در کوچه و بازار توسط افراد غیر متخصص و بعضاً زنان خانه‌دار به جهت حفظ و افزایش نقدینگی انجام می‌شود، مانند موریانه پایه‌های اصلی اقتصاد کشور را متزلزل می‌کند. افزایش ریال به ریال قیمت ارز موجب صعود درصد به درصد نرخ تورم و کاهش پله به پله توان خرید عموم جامعه شده و وضعیت کنونی اقتصاد را برای همه ما به ارمغان آورده است. تهیه و توزیع مسکن که از جمله اساسی‌ترین نیازهای افراد جامعه است نیز از گزند این بیماری مهلک در امان نمانده است. بازار مسکن به دلیل سرمایه بر بودن و دوره بازگشت سرمایه طولانی نسبت به سایر بازارهایی که عموما افراد جامعه مشتاق به سرمایه‌گذاری در آن هستند، مانند، ارز، طلا، بورس، خودرو و غیره از کشش و جذابیت کمتری برای سرمایه‌گذاران در شرایط فعلی اقتصادی کشور برخوردار است. در شرایط نابسامان و متزلزل اقتصادی، تقریباً هر کالایی قابلیت تبدیل شدن به نوعی کالای سرمایه‌ای را پیدا می‌کند و سودجویان با ایجاد کمبود مقطعی و ظاهری در هر کالایی، اقدام به افزایش قیمت و کسب سودهای نامتعارف از آن می‌کنند. در این شرایط، رویه بازار از روند عرضه و تقاضا پیروی نمی‌کند و نمی‌توان با پیش بینی و نگاه به روند عرضه، امیدوار به ایجاد تعادل در تقاضا در بازار بود. نمونه این شرایط را در یک سال گذشته در بازارهای گوناگون به وضوح می‌توان مشاهده کرد. در حالی که در نیمه ابتدایی سال ۹۷ قیمت ارز به حدود ۱۹ هزار تومان رسیده بود، شاهد سقف قیمتی برای خودرو پرمصرفی مانند پراید در ۳۵ میلیون تومان بودیم. اما همزمان با افزایش عرضه خودرو و عرضه ارز که موجب کاهش قیمت آن تا ۱۳ هزار تومان شد، شاهد افزایش قیمت این خودرو تا ۵۰ میلیون تومان نیز هستیم. تعمیم همین مثال به سایر کالاهایی که به‌طور روزمره توزیع می‌شود، نشان‌دهنده بر هم خوردن این چرخه عرضه و وجود حلقه‌های فاسد دیگری در سیستم اقتصاد است. در این شرایط، با نگاه به آمار تولید و عرضه نمی‌توان به پیش‌بینی بازار پرداخت. همین مثال، در مورد بازار مسکن نیز صادق است. در حال حاضر که قیمت مسکن افزایش بیش از یکصد درصدی را نسبت به سال گذشته نشان می‌دهد، همزمان شاهد وجود بیش از ۲ میلیون واحد خالی از سکنه در کشور هستیم. با وجود این حجم از املاک خالی از سکنه در کنار نیاز سالانه بیش از یک میلیون واحد مسکونی، شاهد کاهش روزافزون حجم معاملات مسکن انجام شده در کشور نیز هستیم. این روند، مبین عدم نظارت کافی و صحیح بر روند عرضه و تقاضای مسکن در کشور از یک سو و افت شدید توان مالی خریداران از سوی دیگر است. در این شرایط، عرضه مسکن با روند کنونی بعید به نظر می‌رسد بتواند تغییری در وضعیت بازار ایجاد بکند، کما اینکه در نیمه نخست سال گذشته که شاهد شروع رشد قیمت‌ها در بازار مسکن بودیم، میزان ساخت و ساز و حجم پروانه‌های ساختمان صادر شده با رشد مواجه شد. این افزایش ساخت و ساز قاعدتا باید نوید‌دهنده افزایش حجم عرضه در بازار مسکن و به تبع آن تعدیل قیمت در این بازار شود، اما همانطور که اکنون شاهدیم، این افزایش ساخت و ساز نیز تغییری در روند رو به رشد قیمت املاک نکرده است. بنابراین نمی‌توان اینگونه برداشت کرد که افزایش حجم ساخت و عرضه در بازار مسکن در شرایط کنونی، منجر به تعدیل قیمت‌ها خواهد شد. افزایش حجم ساخت و ساز در این شرایط می‌تواند ناشی از سرمایه‌گذاری بلندمدت سرمایه‌گذاران برای کسب سود از آینده بازار مسکن باشد. البته تحرک و افزایش قیمتی که از سال گذشته در این بازار شروع شده است و امیدی که نسبت به آینده این بازار در دل برخی سرمایه‌گذاران ایجاد کرده است، در افزایش میزان ساخت و ساز بی‌تاثیر نبوده است. باید این نکته را نیز مد نظر قرار داد که با توجه به اشباع شدن بازارهای سرمایه‌گذاری‌های کوتاه‌مدت مانند ارز و طلا و وجود نوسان در این بازارها، میل به سرمایه‌گذاری در بازارهای کم ریسک‌تری مانند مسکن افزایش پیدا کرده است. اگرچه در حال حاضر با توجه به شرایط اقتصادی عموم افراد جامعه، توان خرید بسیار پایین است، اما افزایش قیمت رهن و اجاره در بازار مسکن موجب ترغیب سازندگان برای ورود به این بازار شده است. با توجه به مجموع شرایط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی سال گذشته تاکنون می‌توان روند بازار مسکن از لحاظ ساخت و ساز را در سال ۹۷ و ۹۸ رو به رشد دانست، هر چند با وجود رشد ساخت سازه‌ها، حجم معاملات و خرید و فروش در این بازار کاهش پیدا کرده است.

سه اشتباه بزرگ در مورد نحوه نگاه به قیمت گذاری دوربین‌ها

در این مقاله قصد دارم به سه اشتباه بزرگ در مورد نحوه نگاه به قیمت گذاری دوربین‌ها نگاهی داشته باشم.

هر بار که دوربین جدیدی معرفی می‌شود، صرف نظر از قیمت تعیین شده برای آن، بخش نظرات ما پر از اظهار نظراتی می‌شود که ” خیلی گران است ! “. آیا همه سازندگان دوربین از واقعیت به دور هستند یا چیز دیگری در جریان است ؟

من قصد دارم سه سوء تفاهم اصلی را که می‌بینم باعث تحریک این نظرات می‌شود، توضیح دهم. من از قیمت‌های بالاتر طرفداری نمی‌کنم و سعی نمی‌کنم این را مطرح کنم که تولید کنندگان هرگز آن را اشتباه نگیرند، بلکه فقط سعی می‌کنم این نکته را برجسته کنم که چرا دوربین‌ها به همان شکلی که ارزش دارند قیمت گذاری شده‌اند.

نگاه اشتباه به قیمت گذاری دوربین‌ها : یک مدل جدید همیشه گرانتر از مدل موجود است

قیمت‌ها با گذشت زمان کاهش می‌یابد. مهم نیست که استراتژی قیمت گذاری چه بوده باشد، یک محصول قدیمی ( خصوصاً در دسته‌هایی که سرعت پیشرفت بسیار زیادی دارند، مثل کالاهای مرتبط با دنیای فناوری ) نمی‌تواند در پایان چرخه عمر خود به همان اندازه که در ابتدا قیمت داشته، قیمت بالایی داشته باشد.

این ممکن است کاملاً واضح به نظر برسد، اما نتیجه این است که یک مدل جدید همیشه نسبت به مدلی که از دور خارج شده گران‌تر به نظر می‌رسد.

D780 با همان قیمت D750 به بازار عرضه شد، بنابراین به لحاظ منطقی ارزان‌تر است. اما تخفیف شدید D750 باعث می‌شود دوربین جدید بسیار گران به نظر برسد.

این خطایی است که ما اغلب مشاهده می‌کنیم : ” وقتی می‌توانم مدل قدیمی را با قیمت 1400 دلار خریداری کنم، چگونه می‌شود که مدل جدیدتر 2200 دلار قیمت دارد ؟! “

پاسخ به این سوال این است : ” چگونه می‌توانند نتوانند ؟ ” اگر مدل جدید با قیمت مدل قبلی عرضه شود، پس از پایان عمر مفید آن، قیمت آن چه شکلی خواهد بود ؟ آیا باید آن قیمت را با مدل نسل بعدی مطابقت دهید ؟ این رویکرد در پایان منجر به این خواهد شد که دوربین‌ها قیمت‌های نامتوازنی پیدا می‌کنند.

بنابراین دوربین‌ها تقریباً با همان قیمت‌هایی که مدل قبلی با آن عرضه شده بود، معرفی می‌شوند. به علاوه، سازندگان دوربین خود کمپانی‌ها هستند؛ آنها وجود دارند که بتوانند تا آنجا که می‌توانند سود کسب کنند. کار آنها این است که مقدار سودی را که از هر محصول تولید می‌کنند، به حداکثر برسانند.

استثنای اصلی برای مطابقت با قیمت مدل قبلی این است که اگر مدل جدید برای پایین آمدن به یک رقم قابل توجه برسد، نسل قبلی نیز به همان میزان کاهش قیمت پیدا کرده و رقابتی‌تر از قبل می‌شود.

مطالعه موردی

a6000 سونی با قیمت 799 دلار همراه با لنز زوم کیت عرضه شد، حدود 200 دلار پایین‌تر از مدل NEX-6 که قبل از آن وجود داشت. این دوربین دو ویژگی و به روزرسانی اضافی را به دست آورد، اما همچنین شاهد افت وضوح منظره یاب بود و ساختار و ارگونومی آن نیز کمی عجیب و غریب‌تر شده بود. نکته اصلی این بود که A6000 هیچ شباهتی به مدل قبلی نداشت و از نو طراحی شده بود.
اصرار سونی برای اختصاص نام‌های مشابه به تمام مدل‌های آن در این زمینه کمکی نمی‌کند، اما قیمت گذاری به تنهایی باعث می‌شود a6300 را به عنوان یک جایگزین برای NEX-6 بشناسیم، در واقع بسیار بیشتر از به روزرسانی ساده برای a6000. مطمئناً، هر دو مدل a6000 و a6300 برای چند سال آینده در کنار یکدیگر ادامه داشتند، یکی محصولی با قیمت رقابتی، دیگری با کیفیت ساخت بهتر، منظره یاب سطح NEX-6 و فیلم 4K، برای افرادی که راحت می‌توانستند هزینه کنند، یا حداقل کمی بیشتر.

تولیدکنندگان گاه به گاه سعی می‌کنند یک مدل خاص را دوباره در لیست خود جای دهند و آن را ارزانتر یا گرانتر کنند، شاید در تلاش باشند تا جایی برای یک مدل جدید ایجاد کنند.

مطالعه موردی

پاناسونیک GX8 مشخصات قابل توجهی داشت و با قیمت 200 دلار بیشتر از GX7 قبلی معرفی و عرضه شد. این فضا را برای یک GX85 ارزان‌تر برای قرار گرفتن در زیر آن ایجاد کرد. نگاهی به قیمت‌ها نشان می‌دهد که پاناسونیک فکر می‌کند دو نوع مشتری متفاوت برای خرید GX7 وجود دارد، برخی که می‌خواستند یک مدل کوچک و با قیمت متوسط بخرند و برخی که جاه طلب‌تر بودند و چیز متفاوت‌تری می‌خواستند، و البته حاضر به پرداخت هزینه‌ی آن نیز بودند.
با این حال، مدل جدید، یعنی GX9 با همان قیمت GX7 به بازار عرضه شد ( و در برخی بازارها GX7 III نامیده می‌شود ). توجه داشته باشید که این اصلاً جایگزینی برای GX8 نیست. قیمت گذاری نشان می‌داد که آنها احتمالاً تا حدودی روش درستی را انتخاب کرده بودند.

نتیجه‌ی همه‌ی اینها این است که شما می‌توانید با مقایسه قیمت یک مدل جدید با قیمت نهایی مدل جدید، اهداف نا صحیح تولید کننده را بهتر تفسیر کنید، نه قیمت پایان عمر مفید آن را.

مطالعه موردی

البته تولید کنندگان همیشه قیمت خود را به درستی دریافت نمی‌کنند. نیکون در سال 2013 با Coolpix A، یک دوربین جذاب با لنز 28 میلی متری و دیافراگم F2.8 وارد بازار دوربین‌های کامپکت APS-C شد. شاید به خاطر عدم موفقیت فوجی فیلم در فروش مدل‌های X100 خود با قیمت 1299 دلار بود که دوربین نیکون با قیمت 1099 دلار قیمت گذاری شد.
حدود یک ماه بعد، ریکو نسخه APS-C از دوربین GR بسیار دوست داشتنی خود و همچنین با یک لنز 28 میلی متری F2.8 را با قیمت 799 دلار عرضه کرد. Coolpix A یک دوربین کاملاً خوب بود ( گرچه من GR را ترجیح می‌دهیم )، اما بدون جذابیت یکپارچه سازی با سیستم عامل، شاید با تمام اینها و در مقایسه با باقی دوربین‌ها، این دوربین با 1099 دلار قیمت کمی بی ارزش به نظر می‌رسید.
بدون دسترسی به داده‌های فروش، من نمی‌توانم به طور مشخص بدانم که چه تعداد دوربین با قیمت کامل فروخته شده است، اما تا نیمه دوم سال 2014، قیمت آن به 580 دلار سقوط کرده است. افراد زیادی با این قیمت آن را خریدند، اما قابل توجه است که نیکون علاقه دیگری به آن نشان نداده است.

البته، بعضی اوقات تولید کنندگان مدل‌های قدیمی را با قیمتی تازه کاهش یافته ( به عنوان مثال سونی a7 II و a7R II ) همچنان در بازار نگه می‌دارند. این مسئله داستان را کمی پیچیده‌تر می‌کند اما باید واقعاً توجه شما را به آنچه مهم است متمرکز کنم : ” آیا مدل جدید پیشرفت‌های قانع کننده‌ای را برای نادیده گرفتن مدل قدیمی نگاه اشتباه به بازار ارائه می‌دهد ؟ “

نگاه اشتباه به قیمت گذاری دوربین‌ها : ممکن است در کشور شما همه چیز متفاوت باشد، حتی اگر قیمت عرضه در ایالات متحده آمریکا ارزان‌تر به نظر برسد

RX100 VI با قیمت 1298 دلار در ایالات متحده آمریکا و معادل 1450 دلار در اروپا معرفی شد. اما این کل داستان نیست.

شکایت دیگری که مرتباً می‌بینیم این است که قیمت نگاه اشتباه به بازار عرضه در کشور ” X ” بالاتر از تبدیل مستقیم قیمت دلار آمریکا به تومان ایران یا هر واحد پولی دیگری است. دو دلیل اصلی برای این موضوع وجود دارد.

نکته اول این است که قیمت‌های ایالات متحده بدون مالیات بر فروش استنباط می‌شود، در حالی که بیشتر کشورهای دیگر تمایل دارند مالیات فروش / مالیات بر ارزش افزوده / GST را در ارتباطات رو به مصرف کننده قرار دهند. به عنوان یک نتیجه، قیمت‌های ایالات متحده تمایل دارند که ارزان‌تر به نظر بیایند، چرا که قیمت اعلام شده قیمتی نیست که انتظار می‌رود مردم پرداخت کنند. سطح مالیات محلی شما ممکن است گران‌تر باشد، اما این به احتمال زیاد با تاریخ کشور، سبک دولت و میزان ارائه خدمات درمانی و پشتیبانی اجتماعی مرتبط است، که البته در هیچکدام نمی‌توانند سازندگان دوربین مقصر باشند.

عامل دوم این است که رقابت قیمت بین کشورها بسیار متفاوت است. قیمت‌های ایالات متحده معمولا ثابت می‌ماند تا خود سازنده قیمت را تغییر دهد. کشورهایی که رقابت بیشتری بین خرده فروشان در آنها وجود دارند، تمایل دارند که قیمت‌ها به سرعت از قیمت اولیه فاصله بگیرند، پذیرندگان اولیه می‌توانند قیمت تمام شده را بپردازند، اما هر کسی که بعد از چند ماه ( یا بعضی اوقات هفته‌ها ) خریداری کند، شرایط بسیار بهتری خواهد داشت.

مطالعه موردی : چرا دوربین‌ها در اروپا گران‌تر هستند ؟

RX100 VI سونی با قیمت اولیه 1298 دلار در ایالات متحده و 1299 یورو در اروپا عرضه شد. این بد به نظر می‌رسد، 1299 یورو در ژوئیه 2019 حدودا به اندازه 1450 دلار ارزش دارد. کمی ظلم است، اینطور نیست ؟
اما، اگر امروز برای خرید یکی از آنها می‌رفتم، می‌خواستم 1429 دلار پس از پرداخت مالیات در ایالات متحده پرداخت کنم ( 1298 دلار به علاوه 10.1٪ نرخ مالیات بر فروش محلی من ). اگر من در آلمان زندگی می‌کردم و همان مدل را از یک خرده فروش اینترنتی بزرگ خریداری می‌کردم، باید 1180 یورو از جمله مالیات بر ارزش افزوده را می‌پرداختم که معادل 1315 دلار است.

بنابراین، اگرچه قیمت معرفی شده در کشور شما در مقایسه با قیمت ایالات متحده ممکن است بسیار ناخوشایند به نظر برسد، اما این بدان معنا نیست که به شما ظلم می‌شود. دو بار گذشته که من به خرید دوربین در ایالات متحده و انگلستان نگاه کردم، مدل قدیمی را پیدا کردم که حتی در انگلیس حتی با پرداخت مالیات بالاتر محلی، ارزانتر بود. اعتراف می‌کنم که این قبل از سقوط ارزش پوند به دنبال رای Brexit ( رای مربوط به خروج بریتانیا از اتحادیهٔ اروپا ) بود، اما باز هم، این واقعاً تقصیر سازندگان دوربین نیست.

نگاه اشتباه به قیمت گذاری دوربین‌ها : برخی از چیزها قرار است گران به نظر برسند

بازاریابان از همه نظریه‌ها در مورد چگونگی قیمت گذاری کالاهای خود و استراتژی‌های مختلف برای به حداکثر رساندن میزان سود حاصل از یک محصول خاص استفاده می‌کنند. تعداد کمی از اینها ارتباط زیادی با هزینه‌های مربوط به توسعه، تولید، توزیع و پشتیبانی از آن محصول دارد. اکثر استراتژی‌ها قیمت را به اندازه کافی بالا می‌برند تا نگاه اشتباه به بازار این پول بازگردد، اما استثناهایی حتی در مورد آن نیز وجود دارد.

بنابراین نکته‌ای وجود دارد که می‌توانید یک محصول را جستجو کنید و بگویید ” فلان چیز آن را حذف کرده‌اند “، بنابراین باید ارزان‌تر باشد، یا انتظار دارید که قیمت به هر طریقی به تخمین شما از هزینه‌های مربوط باشد.

به عنوان مثال، استراتژی قیمت گذاری با کیفیت برتر معتقد است که گاهی اوقات قیمت گذاری کالاها به قدری سودمند است که در نهایت فروش کمتری از آنچه ممکن است داشته باشید، اما با سود بیشتر، قیمت بالا و کمبود حاصل از آن به خودی خود به ارزش درک شده محصول کمک می‌کند.

ممکن است فکر کنید که این واقعا احمقانه است، یا مثلا که برای شما مهم نیست. اما فرقی ندارد که شما آن را دوست دارید یا نه، شما به قیمت گذاری واکنش نشان می‌دهید. بخش دیدگاه‌های پست‌های مربوط به معرفی دوربین‌های جدید لایکا را در سراسر اینترنت بخوانید، مخاطبی را مشاهده خواهید کرد که به طور چشمگیری مواردی مثل ” ارزش آن را ندارد ” و ” اگر می‌توانید آن را بخرید، پس پولداری هستید که طرفدار لایکاست ” یا مشابه آن را در مورد کالاهای لوکس، خواه ساعت Range Rovers و Rolex باشد نیز خواهید دید.

این بحث تقریباً به طور کامل از اینکه آیا محصولات عرضه شده مطلوب هستند یا خیر، جدا می‌شوند ( تا حدی که هر ارزیابی می‌تواند کاملاً منطقی یا متفرقانه فکر کند )، این در درجه اول بازتاب پاسخ‌های شخصی متفاوت به قیمت است.

این مسئله کاملا واضح است، بحث بین دو دسته‌ی کاملا متفاوت است. دسته‌ی اول افرادی هستند که فقط از محصولات درجه یک استفاده می‌کنند و اصالت، تاریخچه، امکانات لوکس و از این دست ویژگی‌ها برایشان اهمیت دارد و البته مشکلی از بابت پرداخت هزینه‌ی همچین کالاهایی ندارند.

اما دسته‌ی دوم افرادی هستند که به جای تمام این موارد، قیمت، ارزش خرید و امکانات راضی کننده را سرلوحه خود قرار دادند و نمی‌خواهند برای خرید یک محصول، حال با هر ویژگی لوکسی که می‌خواهد باشد، پول زیادی را پرداخت کنند یا اصلا توانایی پرداخت آن را ندارند.

ارزششو داره ؟

در نهایت به سمت این سؤال هدایت می‌شویم که آیا واقعاً ارزشش را دارد ؟ نه ” خیلی گران است ؟ ” اما ” به نظر می‌رسد که ارزش خوبی برای من دارد ؟ “

باز هم، تولید کنندگان، مخصوصا در حوزه‌ی تکنولوژی، شرکت‌های سودآوری هستند که فقط می‌خواهند درآمد مفید سالانه‌ی خود را بهبود ببخشند. آنها قصد ندارند کالای مورد نظر خود را با قیمتی که شما به عنوان یک کاربر می‌خواهید بپردازند. آنها در تلاشند تا حداکثر مبلغی را که مایلید آن را بپردازید، به عنوان قیمت گذاری محصولشان انتخاب کنند و به عنوان اولویت اول، سود خودشان است که مورد توجه قرار می‌گیرد.

در این مقاله سعی کردم به سع اشتباه بزرگ در مورد نحوه نگاه به قیمت گذاری دوربین‌ها نگاهی داشته باشم. نظر شما در مورد آن چیست ؟ آیا با سیاست‌های کمپانی‌های بزرگ در مورد قیمت‌هایی که تعیین می‌کنند موافقید ؟ نظراتتان را به من بگویید.

امیدوارم نگاه اشتباه به بازار مقاله ” سه اشتباه بزرگ در مورد نحوه نگاه به قیمت گذاری دوربین‌ها “ برایتان مفید بوده باشد. نظرات و پیشنهادات خود را با ما در میان بگذارید. همچنین اگر پرسشی وجود داشت، آن را در بخش نظرات همین پست مطرح کنید تا پاسخ دهم. موفق باشید !

حجم معاملات چیست و چگونه می‌توانیم از آن استفاده کنیم؟

تفاوت سرمایه‌گذاری و معامله‌گری

حجم معاملات (Trade Volume) مجموع تعداد قراردادها یا سهام‌های معامله شده در یک نماد معاملاتی است. حجم معاملاتی را می‌توان در هر نوع نماد و بازارهایی مثل بورس سهام، اوراق قرضه، قراردادهای آپشن، قراردادهای آتی و انواع کالاها به کار برد.

اصول پایه حجم معاملات

حجم معاملات در یک برهه زمانی خاص، مجموع تعداد سهام‌ها یا قراردادهای مبادله شده در یک نماد معاملاتی خاص را اندازه می‌گیرد، که شامل مجموع مقدار سهام‌های مبادله شده بین خریدار و فروشنده می‌شود.

زمانی که مبادلات به صورت فعالانه‌تر انجام می‌شوند، حجم معاملات بالاست و وقتی که مبادلات کمتری بین خریدار و فروشنده انجام می‌شود، حجم معاملاتی نیز پایین است.

هر صرافی در بازار، حجم معاملاتی خاص خود را دنبال می‌کند و اطلاعات مختص به خود را منتشر می‌کند. اطلاعات مربوط به حجم معاملاتی در هر روز، معمولا هر یک ساعت یک بار، تخمین زده می‌شوند و در انتهای هر روز نیز یک شکل کلی و یک اطلاعات منسجم از حجم معاملات آن روز منتشر می‌شود.

سرمایه گذاران همچنین می‌توانند مقدار تغییرات قیمت قرارداد را به عنوان جانشینی برای حجم معاملات دنبال کنند. در این روش، تغییرات قیمت خیلی سریع‌تر از حجم معاملات اتفاق می‌افتد.

این ابزار به سرمایه گذاران درباره میزان فعالیت و نقدینگی بازار می‌گوید. حجم معاملات بالا، نشان دهنده نقدینگی بالای یک نماد معاملاتی است؛ یعنی رابطه بهتر و فعال‌تری بین خریداران و فروشندگان وجود دارد.

وقتی که سرمایه گذاران درباره روند حرکتی در بازار سهام تردید دارند، حجم معاملات در قراردادهای آتی افزایش می‌یابد. این اغلب باعث می‌شود که قراردادهای آتی و آپشن آن سهام نیز فعال‌تر شوند.

در کل، در روزهای باز شدن بازارهای جهانی مثل فارکس (دوشنبه‌ها)، و روزهای بسته شدن بازار (جمعه‌ها) حجم معامله بالاتر است و در روزهای قبل از تعطیلات، معمولا پایین می‌آید.

امروزه، تریدرهای روزانه و شاخص‌های پول در بازار آمریکا، تبدیل به یکی از بزرگ‌ترین استفاده کنندگان حجم معاملات شده‌اند.

طبق گفته‌های موسسه مالی و بانکداری JPMorgan‌ در سال ۲۰۱۷، سرمایه گذاران راکدی مثل ETFها (صندوق‌های قابل معامله) و حساب‌های سرمایه گذاری کمّی که معاملات الگوریتمی با سرعت بالا انجام می‌دهند، مسئول ۶۰ درصد از کل حجم معاملاتی بودند؛ در حالی که تریدرهای محتاط فاندامنتالی (تریدرهایی که فاکتورهای فاندامنتالی را قبل از سرمایه گذاری بر روی یک سهام ارزیابی می‌کنند)، تنها مسئول ۱۰ درصد از آن بودند.

تریدرها و حجم معاملات

حجم معاملات ارز دیجیتال بیت کوین تحلیل تکنیکال ترید اندیکاتور قراردادهای آتی قراردادهای آپشن

تریدرهای از عوامل مختلفی در تحلیل تکنیکال استفاده می‌کنند. حجم معاملاتی یکی از آسان‌ترین فاکتورها برای ارزیابی بازار توسط تریدرهاست.

این ابزار، در طول بالا رفتن سریع قیمت یا پایین آمدن سریع آن، برای تریدرها اهمیت زیادی دارد، چون می‌توانند با استفاده از آن، معاملات خود را تشخیص و سازماندهی کنند.

همچنین حجم معاملات بالا که معمولا با تغییر روند قیمت همراه است، می‌تواند ارزش سهام مورد نظر تریدرها را تقویت کند.

سطوح مختلف حجم معاملات، می‌تواند به تریدرها کمک کند تا تصمیم گیری بهتری برای زمان ورود به بازار داشته باشند؛ تریدرها میانگین حجم معامله در طول روز را، هم برای معاملات کوتاه مدت و هم بلندمدت دنبال می‌کنند، تا بتوانند برای ورود به بازار تصمیم درستی بگیرند. همچنین آنها می‌توانند اندیکاتورهای تکنیکال دیگر را نیز با حجم معاملاتی تلفیق کنند.

نمونه‌ای ساده از حجم معاملات

فرض کنید که بازار شامل دو تریدر است؛ تریدر اول ۵۰۰ سهم از سهام اپل را می‌خرد و ۲۵۰ سهم از سهام آمازون را می‌فروشد. تریدر دوم نیز ۵۰۰ سهم از سهام تسلا را می‌خرد و ۲۵۰ تا از این سهم را به تریدر اول می‌فروشد.

کل حجم معاملات در بازار ۱۰۰۰ است (۵۰۰ سهم اپل + ۲۵۰ سهم آمازون + ۲۵۰ سهم تسلا).

استفاده از حجم معاملات برای بهبود معاملات

حجم معاملات ارز دیجیتال بیت کوین تحلیل تکنیکال ترید اندیکاتور قراردادهای آتی قراردادهای آپشن

حجم معاملات یک مقیاس است که نشان می‌دهد در یک دوره زمانی خاص، چه مقدار از یک دارایی معامله شده است. در بورس سهام، حجم معاملات به صورت تعداد سهم‌های خرید و فروش شده نمایش داده می‌شود و در قراردادهای آتی و آپشن نیز این حجم بر مبنای تعداد قرارداد دست به دست شده نشان داده می‌شود. خود حجم معاملات و دیگر اندیکاتورهایی که از دیتاهای حجم معاملاتی بهره می‌گیرند، معمولا در نمودارهای آنلاین استفاده می‌شوند.

هر از گاهی، نگاه کردن به الگوهای حجم معاملات، می‌تواند قدرت یک سهام یا ارز دیجیتال خاص را نشان دهد. در حقیقت، حجم معاملات نقش مهمی در تحلیل تکنیکال بازی می‌کند.

نکات مهم

  • حجم معاملات می‌تواند یک مقیاس خوب برای تشخیص قدرت بازار باشد. معمولا بازارهایی که دارای حجم معاملات بالایی هستند، روند قدرتمندتر و سالم‌تری دارند.
  • زمانی که در حجم معاملات بالا، بازار ریزش می‌کند، قدرت بازار در روند نزولی بیشتر می‌شود.
  • زمانی که قیمت در روند نزولی بالای بالاتر (Higher High) جدیدی را ثبت می‌کند، باید خیلی مراقب باشید! چون ممکن است روند صعودی شکل بگیرد.
  • اندیکاتورهای حجم موجود (OBV) و کلینگر (Klinger)، ابزارهایی هستند که بر مبنای حجم بازار کار می‌کنند.

اصول اولیه استفاده از حجم معاملات

وقتی که حجم معاملاتی را بررسی می‌کنید، معمولا اطلاعات از قبیل قدرت یا ضعف یک روند را به دست می‌آورید. به عنوان یک تریدر، ما تمایل بیشتری به همراهی با حرکات قوی‌تر داریم و در روندهای ضعیف نیز، ما به دنبال معکوس شدن روند می‌گردیم.

البته این دستورالعمل‌ها همیشه و برای تمام مسائل پاسخگو نیست؛ اما برای تصمیم‌گیری برای ورود به بازار، مناسب است.

۱. تایید روند

یک بازار رو به رشد (نزولی یا صعودی)، باید حجم معاملاتی بالایی داشته باشد. گاوها به افزایش حجم خریداران برای هل دادن قیمت به سمت بالا نیاز دارند؛ کاهش حجم معاملات در روند صعودی، می‌تواند نشانه کاهش جذابیت نماد مورد نظر و در نتیجه، معکوس شدن قیمت باشد.

این یک حقیقت واضح است که ریزش یا جهش قیمت با حجم معاملاتی کم، یک سیگنال خرید یا فروش ضعیف است. ریزش یا جهش قیمت با حجم بالا، سیگنال قوی‌تری ارائه می‌دهد که نشانه تغییر چیزی در آن نماد خاص است.

۲. اشباع حرکت و حجم معاملات

در یک بازار صعودی یا نزولی، ما می‌توانیم اشباع قیمت را ببینیم. اشباع‌ها، حرکات واضحی در قیمت هستند که با افزایش حجم معاملات ترکیب شده‌اند؛ آنها می‌توانند سیگنال‌هایی مبنی بر پتانسیل اتمام روند ارائه دهند.

تریدرهایی که بیشتر صبر کرده‌اند و از عدم دریافت سودهای بیشتر ترس دارند، خریداران را خسته می‌کنند؛ در نتیجه، بازار معکوس می‌شود.

زمانی که بازار نزولی است، نزول بیشتر قیمت تریدرها را تحت فشار قرار می‌دهد و این، بر روی نوسانات تاثیر می‌گذارد و حجم معاملات را افزایش می‌دهد. این نیز می‌تواند سیگنالی مبنی بر اتمام روند نزولی باشد.

۳. نشانه‌های صعودی

حجم معاملات می‎تواند در تشخیص نشانه‌های صعودی بازار مفید باشد. برای مثال،‌ فرض کنید که بر روی یک خط مقاومت که قیمت را پس می‌زند، حجم معاملات افزایش می‌یابد؛ در این حالت، قیمت نیز پس از یک اصلاح کوچک، افزایش پیدا می‌کند.

در یک روند نزولی، باید پایین پایین‌تر (Lower Low) ساخته شود؛ زمانی که این حرکت تمام شد، حجم معاملات کاهش می‌یابد، که این یک نشانه صعودی تلقی می‌شود.

۴. معکوس شدن قیمت

پس از یک حرکت بزرگ قیمتی (بالا یا پایین)، اگر قیمت شروع به بی‌روند یا رنج شدن (Range) با حجم معاملاتی بالا کرد، می‌تواند نشانه‌ای از معکوس شدن قیمت باشد.

۵. بریک اوت‌ها و فیک اوت‌ها

در بریک اوت اولیه از بازار بی روند و یا هر الگوی قیمتی دیگر، افزایش در حجم معاملاتی می‌تواند قدرت روند را بیشتر کند. کم بودن مقدار حجم معاملات، پس زدن قیمت در بریک اوت را نشان می‌دهد، که به آن فیک اوت می‌گویند.

۶. تاریخ حجم معاملات

حجم معاملات باید مربوط به تاریخ اخیر باشد؛ مقایسه حجم معاملات امروز با ۵۰ سال قبل، اطلاعات اشتباهی به ما می‌دهد. هرچه تاریخ حجم معاملات جدیدتر باشد، امکان اتفاق مشابه بیشتر است.

حجم معاملات اغلب به عنوان یک اندیکاتور نقدینگی تلقی می‌شود. بازارهایی مثل بورس سهام که دارای نقدینگی بالایی هستند،‌ به عنوان یک استراتژی ترید کوتاه مدت در نظر گرفته می‌شوند؛ چون در قیمت‌های مختلف، خریداران و فروشندگان زیادی وجود دارند.

۳ اندیکاتور پرکاربرد برای حجم معاملات

حجم معاملات ارز دیجیتال بیت کوین تحلیل تکنیکال ترید اندیکاتور قراردادهای آتی قراردادهای آپشن

اندیکاتورهای حجم معاملات، فرمول‌های ریاضی هستند که به صورت مشترک در بیشتر پلتفرم‌های نموداری وجود دارند.

فرمول کارکرد هر اندیکاتور مقداری با اندیکاتورهای دیگر فرق دارد. تریدرها می‌توانند اندیکاتوری را انتخاب کنند که بهترین عملکرد را برایشان دارد.

استفاده از این اندیکاتورها الزامی نیست؛ اما آنها می‌توانند در تصمیم گیری درست شما را راهنمایی کنند. اندیکاتورهای زیادی برای حجم معاملاتی وجود دارند، اما ما ۳ اندیکاتور با عملکرد خوب را در اینجا بررسی می‌کنیم:

۱. اندیکاتور حجم موجود (OBV)

OBV یک اندیکاتور ساده اما مفید است. در این اندیکاتور، حجم معاملات زمانی افزایش می‌یابد که بازار به انتهای روند صعودی رسیده است. همچنین، حجم معاملات زمانی کاهش می‌یابد که قیمت به انتهای روند نزولی رسیده است.

OBV یک مجموعه از انباشت قیمت یا اشباع را نشان می‌دهد. همچنین می‌تواند واگرایی را نیز نشان دهد؛ مثل زمانی که قیمت بالا برود، اما حجم با نسبت آرامی شروع به رشد کند و یا حجم معاملات کم شود.

۲. اندیکاتور جریان پول چایکین (CMF)

افزایش قیمت باید با افزایش حجم همراه باشد. اندیکاتور CMF بر روی انبساط قیمت در زمانی که قیمت بالاتر از میانگین قیمتی کل روز قرار می‌گیرد، تمرکز دارد، سپس یک ارزش مطابق با قدرت این روند ارائه می‌کند.

اگر حجم معاملاتی در آن افزایش پیدا کند، قیمت نیز افزایش پیدا می‌کند و اگر حجم پایین باشد، قیمت نیز منفی خواهد بود.

CMF‌ می‌تواند به عنوان یک اندیکاتور کوتاه مدت استفاده شود، به این دلیل که نوسان می‌کند؛ اما بیشتر برای نشان دادن واگرایی کاربرد دارد.

۳. اسیلاتور کلینگر (Klinger Oscillator)

نوسان در پایین و بالای خط صفر، می‌تواند سیگنال‌هایی برای خرید و فروش ارائه کند.

اسیلاتور کلینگر انباشتگی قیمت را برای حجم خرید، و پراکندگی قیمت را برای حجم فروش در یک دوره زمانی خاص ارائه می‌دهد.

سخن آخر

حجم معاملاتی یک ابزار کاربردی برای تشخیص روند است. همانطور که می‌بینید، روش‌های زیادی برای استفاده از آن وجود دارد. اصلی‌ترین راه استفاده از آن، تشخیص قدرت یا ضعف بازار و بررسی تاییدیه روند یا معکوس شدن روند است.

اندیکاتورهای مبتنی بر حجم معاملات، برای تصمیم گیری درست برای ورود به بازار به تریدرها کمک می‌کنند.

البته حجم معاملاتی ابزار خیلی دقیقی برای ورود و خروج نیست و باید برای تشخیص این نقاط از رفتار قیمت (Price Action) نیز کمک گرفت.

خودرو از بورس کالا بخریم یا بازار آزاد؟

روز گذشته برای نخستین مرتبه پای شاهین به بورس کالا باز شد اما خریدار آنچنانی نداشت، اتفاقی که یک کارشناس دلیل آن را حذف تقاضای کاذب و مشارکت خریدار واقعی می‌داند.

 خودرو از بورس کالا بخریم یا بازار آزاد؟

به گزارش منیبان، روز گذشته برای نخستین مرتبه پای شاهین به بورس کالا باز شد اما خریدار آنچنانی نداشت، اتفاقی که یک کارشناس دلیل آن را حذف تقاضای کاذب و مشارکت خریدار واقعی می‌داند.

روز گذشته ۱۰۰ دستگاه خودروی شاهین گروه سایپا با قیمت پایه ۳۰۴ میلیون تومان برای تحویل ۲۳ مهر ۱۴۰۱ در بورس کالای ایران عرضه شد که ۳۹ دستگاه مورد معامله قرار گرفت. خریداران ملزم به واریز ۹ درصد مالیات بر ارزش افزوده و یک درصد مالیات نقل و انتقال و ۲ درصد مالیات شماره گذاری برچسب انرژی (برمبنای قیمت نهایی) و همچنین مبلغ ۴۲ میلیون و ۳۴ هزار و ۴۶۵ ریال به ازای هر خودرو (شامل بیمه شخص ثالث به مبلغ ۳۸ میلیون و ۱۳۷ هزار و ۴۶۵ ریال و خدمات مرتبط با شماره گذاری و پلاک به مبلغ ۳ میلیون و ۸۹۷ هزار ریال) بودند.

در این راستا، محمد یونس حیدری، کارشناس بازار سرمایه درمورد تقاضای کم این خودرو توضیح داد: واقعیت این است که در بورس کالا مصرف کننده نهایی برای کالاها وجود دارد و این مصرف کننده میداند که باید قیمت واقعی را پرداخت کند، درواقع مصرف کنندگان واقعی برای خرید خودرو از بورس کالا اقدام می‌کنند، زیرا می‌دانند که باید بهای واقعی خودرو را پرداخت کنند. معمولا در این فرایند متقاضی کمتری وجود دارد و شاهد تقاضای کاذبی که در وزارت صمت وجود دارد نیستیم. در این فرایند ۱۰ درصد مبلغ باید واریز شود و به همین دلیل مانند قرعه کشی خودرو، کسی بی هدف ثبت نام نمی‌کند.

وی به این سوال که آیا خرید خودرو از بورس به مرور جایگزین روش‌های دیگر خرید خودرو می‌شود یا خیر، پاسخ داد: متاسفانه مردم در ایران به خودرو به عنوان کالای سرمایه ای نگاه می‌کنند، اما اگر به خودرو به عنوان کالای مصرفی نگاه شود نه کالای سرمایه‌ای، ترجیح این است که خودروها از شرکت‌های تولیدکننده خریداری شود و بهترین جا برای این کار بورس کالا است.

صادرات گاز در دامِ يك مقايسه اشتباه

البته روس‌ها وارد بازار ال‌ان‌جي نيز شده‌اند و امريكا نيز طرح‌هاي بزرگي را در‌اين‌باره در دست اجرا دارد، اما اين بدين معني نيست كه روس‌ها در حال تغيير استراتژي خود هستند.

صادرات گاز در دامِ يك مقايسه اشتباه

وحيد حاجي‌پور| در نبود هيچ راهبرد مشخصي در حوزه صادرات گاز، خبرهايي درباره توجه وزارت نفت به ال‌ان‌جي شنيده مي‌شود. با وجود استدلال كارشناسان مبني بر غلط بودن ورود ايران به ال‌ان‌جي به صورت گسترده، اما برخي افراد همچنان به فكر القاي اين تفكر اشتباه هستند كه بايد به سمت ال‌ان‌جي حركت كرد.

توجيهاتي كه براي اين موضوع تراشيده مي‌شود از جنس همان توجيهاتي است كه براي قرارداد پرحاشيه ايران اف‌ ال‌ان‌جي ارائه شده بود. مدافعان اينگونه صادرات گاز، قطر و استراليا را مثال مي‌زنند كه با سرمايه‌گذاري گسترده وارد بازار ال‌ان‌جي شدند و ايران در اين فقره دچار عقب‌ماندگي است.

*مقايسه درست
چنين مقايسه‌هايي از اساس باطل است؛ چراكه هر يك از دارندگان ذخاير گاز طبيعي با توجه به مؤلفه‌هاي مهمي همچون بازارهاي هدف، موقعيت جغرافيايي، تعداد همسايگان، نقش گار در امنيت ملي و. راهبردهاي مختلفي را براي صادرات گاز انتخاب مي‌كنند. به عنوان نمونه كشور قطر راهبرد صادراتي خود را روي ال‌ان‌جي بنا كرده است؛ چراكه مجبور است براي صادرات گاز خود به اين سمت حركت كند. اين كشور بر خلاف كشورهايي مانند ايران، روسيه، تركمنستان، آذربايجان و. ازتعدد همسايگان سود نمي‌برد و به دليل دسترسي آسان به آب‌هاي آزاد، گاز طبيعي خود را مايع كرده و صادر مي‌كند.

اين كشور حدود 600 ميليون مترمكعب توليد گاز دارد و با توجه به جمعيت 2.6 ميليون نفري خود، قاعدتاً بازار مصرفي در داخل ندارد و مجبور است گاز خود را صادر كند. جز خط لوله دلفين كه كمتر از 50 ميليون متر مكعب گاز را به امارات صادر مي‌كند، گاز اين كشور در تأسيسات گازي به ال‌ان‌جي تبديل شده و صادر مي‌شود.

استراليا نيز به همين شكل است؛ كشوري در قاره‌اي دور‌افتاده كه براي گاز خود چنين استراتژي را انتخاب كرده و آن را به صورت ال‌ان‌جي صادر مي‌كند، اما در مقابل بيش از 90 درصد گاز خود را از طريق خط لوله صادر كرده و آذربايجان و تركمنستان نيز از اين استراتژي براي صادرات گاز بهره مي‌برند.

اينكه عنوان شود ايران بايد تمركز خود را بر ال‌ان‌جي قرار دهد، يك خطاي راهبردي و نشاني از يك برداشت سطحي از مقوله گاز و ژئوپلتيك انرژي است. ايران با 15 كشور مرز خاكي و دريايي دارد كه اغلب اين كشورها نيازمند گاز هستند. ايران و قطر دو كشور منطقه هستند كه ذخاير بالاي گاز دارند درست برخلاف ساير كشورها كه از اين موهبت بهره‌مند نيستند.

نياز كشورهاي همسايه نشان مي‌دهد سالانه بين 100 تا 120 ميليارد مترمكعب مي‌توان صادرات گاز به اين كشورها داشت كه اين ميزان را از طريق خط لوله و با هزينه كمتري نسبت به ال‌ان‌جي مي‌توان صادر كرد.


*ال‌ان‌جي يا خط لوله؟
متأسفانه راهبرد مشخصي در‌باره انتخاب كدام روش براي صادرات گاز وجود ندارد؛ افرادي كه معتقدند ال‌ان‌جي گزينه بهتري است، بايد به اين نكات توجه كنند كه تكنولوژي مايع‌سازي گاز در دست امريكاست و چون كاربرد دوگانه دارد، هيچگاه اين تكنولوژي در اختيار ايران قرار نخواهد گرفت. ضمن آنكه در دوره اصلاحات سه طرح بزرگ ال‌ان‌حي تعريف شد كه از اين سه طرح، تنها ايران ال‌ان‌جي اجرا شد، اما به دليل تحريم‌ها، شركت‌هاي غربي از ادامه همكاري عقب كشيدند و حتي توربين‌هاي اين پروژه حتي پس از برجام به ايران تحويل داده نشد.

از سوي ديگر بايد توجه داشت كه با توجه مزيت ايران در برخورداري از همسايگان نيازمند گاز، خط لوله برتري عميق و بزرگي نسبت به ال‌ان‌جي دارد. اصولاً خط لوله يكي از مؤلفه‌هاي قدرت در سياست خارجي است و اين موضوعي است كه متأسفانه با وجود اهميتش، مورد غفلت واقع شده است درست بر عكس ال‌ان‌جي كه چنين قدرتي ندارد.

در صادرات گاز توسط خط لوله، كشور صادر‌كننده، گاز را با فرمولي مشخص و در قرارداد بلند‌مدت – معمولاً 25 ساله – به خريدار مي‌فروشد، اين به معناي نفوذ راهبردي در بازارهاي هدف است، در‌حالي‌كه چنين امتيازي در ال‌ان‌جي وجود ندارد. گرچه بازار ال‌ان‌جي به پيشرفتگي بازار نفت نيست، اما بي‌شباهت هم نيست، در اين بازار محموله‌هاي گاز مايع در قالب قراردادهايي خريد و فروش مي‌شود و با توجه به اينكه بيش از 10 كشور توليد‌كننده ال‌ان‌جي هستند، نبود يك فروشنده موجب مي‌شود خريدار به سراغ فروشندگان ديگر برود.

اين بدان معني است كه با ال‌ان‌جي نمي‌توان از اين فرصت براي چانه‌زني سياسي و اقتصادي با كشور خريدار بهره برد، درست برخلاف خط لوله كه كشور فروشنده گاز، يگانه تأمين‌كننده انرژي مورد‌نياز خريدار خود است. مانند كاري كه روسيه در اروپا انجام مي‌دهد و با وجود تلاش‌هاي امريكا براي كاهش نفوذ اقتصادي و حتي سياسي روسيه در اروپا، مسكو براي افزايش صادرات گاز به قاره سبز مسيرهاي ديگري را در دستور كار قرار داده است.

البته روس‌ها وارد بازار ال‌ان‌جي نيز شده‌اند و امريكا نيز طرح‌هاي بزرگي را در‌اين‌باره در دست اجرا دارد، اما اين بدين معني نيست كه روس‌ها در حال تغيير استراتژي خود هستند. ايران چه در خط لوله و چه در حوزه ال‌ان‌جي از موقعيت جغرافيايي ممتازي برخوردار است، اما اولويت‌ها را نبايد فراموش كرد. خط لوله بهترين و اصلي‌ترين راهبردي است كه سياست‌گذاران كشور در سطح كلان بايد با تأكيد بيشتري دنبال كنند، هرچند كه كمي دير شده است. پيگيري صادرات گاز از طريق ال‌ان‌جي هم زمان‌بر است و هم نيازمند سرمايه‌گذاري كلان است كه صرفه اقتصادي ندارد. ضمن آنكه هيچ امتياز مثبتي براي ايران ندارد.

پيوند زدن استراتژيك مزيت‌هاي كشور با نيازهاي مصرفي همسايگان، ضرورتي است كه هيچگاه در ال‌ان‌جي ديده نمي‌شود و بهتر است اين موضوع از اولويت خارج شود.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.