هر زمانی که این الگو را تشخیص دادید باید خط گردن را ترسیم کنید چرا که معیار گرفتن سیگنال پس از شکستن این خط پدید می آید.
معرفی کتاب : دوئل با روند
کتاب دوئل با روند به تالیف نیما آزادی می باشد. در سه سال اخیر و در کلاسهای تحلیلی که برگزار کردهام، همواره برای درک بیشتر،دانشجویان را تشویق به مطالعه کتابهای لاتین نمودهام و از آنجایی که بسیاری از آنها توان کافی برای درک متون انگلیسی را نداشتهاند، به ناچار برای حل مشکلات خود سراغ سایتها و فرومهای ایرانی رفتهاند و مطالب آموزشی را از آنجا پیگیری نمودهاند، که گاهی حجم مطالب پر اشتباه در این سایتها بهقدری بود که خواننده را گمراه نموده است.
در طی درک انواع خط و روند سال ها فعالیت در بازارهای مالی اعم از بورس و فارکس، نبود منابع کافی برای یادگیری تحلیل تکنیکال همواره یکی از چالش های مهمی بوده که در این مدت به آن اندیشیده ام. در این مجموعه سعی شده با ارائه مثال های متعدد و پرهیز از کلی گویی و حجیم کردن مطالب، با بیان مطالب به صورت ایجاز هم از حجم کتاب کاسته شود وهم خواننده از مطالعه کتاب خسته نشود.
شکست روند و سطح (Break Out) چیست و چگونه می توانم از آن استفاده کنم؟
در این قسمت از سری مقالات آموزش فارکس، به بررسی شکست روند و سطوح که به اصلاح بریک اوت هم گفته میشود میپردازیم. با ایران بروکر در این مقاله همراه باشید.
شکست زمانی رخ می دهد که قیمت از سطح خاصی از محدوده معاملاتی خارج شود.
شکست همچنین می تواند زمانی رخ دهد که به سطح قیمت خاصی برسد مانند سطوح حمایت و مقاومت، نقاط محوری، سطوح فیبوناچی، و غيره.
یکی از استراتژی هایی که اکثر معامله گران از آن بهره میبرند، استراتژی شکست یا بریک اوت است. در این استراتژی زمانی درک انواع خط و روند که سطح خاص یا خط روندی شکسته میشود معامله گران وارد میشوند و در روند پیش رو با قیمت همراه میشوند. اما برای شناسایی شکست معتبر چه راههایی وجود دارد؟ از کجا بفهمیم شکست واقعی بوده یا نه؟
راههای تشخیص شکست معتبر
نوسان قیمت ابزاری است که میتوانیم برای زمانی که به دنبال فرصتهای معاملاتی بر اساس استراتژی شکست هستیم استفاده کنیم. نوسان به اندازه گیری حرکات کلی قیمت در دوره زمانی خاص میپردازد و این اطلاعات میتواند برای تشخیص شکست معتبر استفاده شود. چند اندیکاتور وجود دارد که میتواند برای سنجش نوسانات فعلی جفت ارز به شما کمک کند. در زمانی که به دنبال فرصت شکست هستید، استفاده از این اندیکاتور میتواند به شما کمک کند.
1. میانگین متحرک
میانگین متحرک احتمالاً شایعترین اندیکاتور مورد استفاده توسط معامله گران است و اگرچه ابزار سادهای است، دادههای ارزشمندی فراهم میکند.
به عبارت ساده، میانگین متحرک به اندازه گیری میانگین حرکت بازار برای مقدار زمانی X میپردازد که در آن X عدد دلخواه است. به عنوان مثال اگر دوره ۲۰ را به نمودار روزانه اعمال کنید، میانگین متحرک در ۲۰ روز گذشته را به شما نشان میدهد. انواع دیگری از میانگین متحرک وجود دارد مانند نمایی و وزنی، اما برای هدف این درس، زیاد وارد جزئیات نمیشویم. برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد میانگین متحرک و یا مرور بر آنها، درس میانگین متحرک را بررسی کنید.
۲. باندهای بولینگر
باندهای بولینگر ابزار بسیار عالی برای اندازه گیری نوسانات هستند چرا که دقیقاً برای انجام همین کار طراحی شدهاند. باندهای بولینگر در واقع ۲ خط هستند که به اندازه ۲ انحراف معیار در بالا و پایین میانگین متحرک برای مقدار زمانی X رسم میشوند که X مقدار دلخواه است.
زمانی که باندها جمع میشوند، یعنی نوسانات کم است. هنگامی که باندها باز میشوند، یعنی نوسانات زیاد است. برای توضیح کاملتر، درس باندهای بولینگر را بررسی کنید.
۳. میانگین محدوده واقعی (ATR)
ATR ابزار عالی برای اندازه گیری نوسانات است چرا که میانگین محدوده نوسان بازار برای یک دوره خاص از زمان را به ما میگوید. بنابراین اگر ATR را به 20 در نمودار روزانه تنظیم کنید، محدوده معاملات میانگین برای ۲۰ روز گذشته را نشان میدهد.
هنگامی که ATR در حال سقوط است، نشان میدهد که نوسانات در حال کاهش است.
هنگامی که ATR در حال افزایش است، نشان میدهد که نوسانات رو به افزایش است.
انواع شکست
هنگام معامله با استراتژی شکست، مهم است بدانید که دو نوع اصلی وجود دارد:
- شکست ادامه دار
- شکست بازگشتی
دانستن اینکه چه نوع شکستی را میبینید به درک وقایع در تصویر بزرگ از بازار کمک خواهد کرد. شکستها مهم هستند چرا که تغییر در عرضه و تقاضای جفت ارزی را که معامله میکنید نشان میدهند. این تغییر در تمایلات میتواند موجب حرکتهای گستردهای شود که فرصت بسیار عالی برای به دست آوردن چند پیپ فراهم میکند.
شکست ادامه دار
گاهی اوقات که حرکت گسترده در یک جهت بازار وجود دارد، قیمت اغلب مکث خواهد کرد. این امر هنگامی رخ میدهد که خریداران و فروشندگان مکث میکنند تا برای اقدام بعدی فکر کنند. در نتیجه، شاهد دورهی حرکت محدود موسوم به تثبیت خواهید بود(بازار رنج یا خنثی).
زمانی که در همان جهت روند قبلی شکست اتفاق بیوفتد، در نتیجه شکست ادامه دار است. فقط آن را به صورت ادامه روند اولیه در نظر بگیرید.
شکستهای بازگشتی
شکست بازگشتی به همان شیوه قبلی شروع میشود تنها تفاوت این است که پس از این تثبیت، معامله گران تصمیم میگیرند که روند به پایان رسیده است و قیمت را در خلاف جهت یا جهت «معکوس» فشار میدهند. در نتیجه، «شکست بازگشتی یا معکوس» رخ میدهد.
شکست کاذب
شکست کاذب زمانی رخ میدهد که قیمت پس از سطح معینی (حمایت، مقاومت، مثلث، خط روند، و غیره) میشکند اما به حرکت سریع در آن جهت ادامه نمیدهد و پس از آن قیمت به محدوده نوسان خود برگردد.
یک راه خوب برای ورود به شکست این است که صبر کنید تا زمانی که قیمت به سطح شکست اصلی پولبک بزند و سپس صبر کنید و ببینید که بر میگردد تا سقف یا کف جدیدی ایجاد کند یا خیر.
راه دیگر برای مقابله با شکستهای کاذب این است که اولین شکستی را که میبینید در نظر نگیرید. صبر کنید تا ببینید قیمت به حرکت در جهت مورد نظر ادامه خواهد داد یا خیر، و اینگونه شانس بهتری برای گرفتن معامله سود آور به دست میآورید. نقطه ضعف آن در این است که ممکن است برخی معاملات را که در آن قیمت به سرعت حرکت میکند را از دست بدهید.
تشخیص شکست
نکته خوب در مورد معاملات بر روی شکست روند این است که تشخیص فرصت معامله با چشم غیر مسلح خیلی آسان است! هنگامی که شروع به استفاده از نشانههای شکست میکنید، قادر خواهید بود معاملات خوب را نسبتاً سریع تشخیص دهید. الگوهای نمودار
در حال حاضر باید به نمودارها و شناخت الگوها که نشان دهنده شکست معکوس هستند عادت کرده باشید. برخی از آنها عبارتند از:
- الگوی Double Top/ Double Bottom
- الگوی Head and Shoulders
- الگوی Triple Top/ Triple Bottom
برای اطلاعات بیشتر، درس الگوهای نمودار را بررسی کنید.
علاوه بر الگوهای نمودار، چند ابزار و اندیکاتور وجود دارد که میتوانید برای تشخیص بهتر از آنها استفاده کنید. خطوط روند اولین راه برای تشخیص شکست احتمالی بر روی نمودار است. برای رسم خط روند، به نمودار نگاه کنید و خطی رسم کنید که با روند فعلی حرکت کند.
هنگام رسم خطوط روند، بهتر است حداقل دو سقف و کف را متصل کنید. هر چه سقف و کف بیشتری را متصل کنید، خط روند قویتر خواهد بود. زمانی که قیمت به خط روند نزدیک میشود، فقط دو چیز میتواند رخ دهد. قیمت میتواند به به روند ادامه دهد یا میتواند خط روند را بشکند و باعث باز گشت شود.
به هر حال نگاه کردن به قیمت کافی نیست. استفاده از یک یا چند اندیکاتور ذکر شده در این درس میتواند فوق العاده به شما کمک کند.
توجه داشته باشید که وقتی EUR / USD خط روند را شکست، MACD حرکت نزولی را نشان میداد. با استفاده از این اطلاعات، میتوانیم با خیال راحت بگوییم که شکست، یورو را پایین میکشد و ما به عنوان معامله گر، باید این جفت ارز را به فروش برسانیم.
کانالها
راه دیگر برای تشخیص فرصتهای شکست، رسم کانالهای روند است. رسم کانالهای روند تقریباً مثل رسم خطوط است با این تفاوت که بعد از رسم خط روند، باید طرف دیگر را اضافه کنید.
کانالها مفید هستند زیرا میتوانید شکستها را در هر دو جهت روند تشخیص دهید. این رویکرد شبیه به رویکرد خطوط روند است، از این لحاظ که منتظر میمانیم تا قیمت به یکی از خطوط کانال برسد و سپس تصمیم گیری میکنیم.
توجه کنید که وقتی EUR / USD زیر خط پایینی کانال روند قرار داشت، MACD حرکت نزولی قوی را نشان داد. این نشانه خوبی برای
مثلثها
راه سوم برای تشخیص فرصتهای شکست جستجوی مثلثها است. مثلث زمانی شکل میگیرد که قیمت بازار شروع به نوسان میکند و شروع به تثبیت در محدوده باریکی میکند. هدف ما وارد شدن به موقعیت در زمانی است که بازار تثبیت میشود تا وقتی شکست رخ میدهد بتوانیم یک حرکت را بگیریم.
سه نوع مثلث وجود دارد:
مثلث صعودی مثلث صعودی زمانی به وجود میآید که سطح مقاومت وجود دارد و قیمت بازار همچنان کفهای بالاتر ایجاد میکند. این نشانه آن است که خریداران به آرامی شروع به غلبه بر فروشندگان میکنند.
ماجرای مثلث صعودی این است که هر دفعه قیمت به سقف خاصی میرسد، چند معامله گر هستند که در مورد فروش در این سطح متقاعد شدهاند، در نتیجه قیمت سقوط میکند.
از طرف دیگر، چند معامله گر هستند که بر این باورند که قیمت باید بالاتر باشد، و وقتی قیمت شروع به افت میکند، بالاتر از کف قبلی خرید میکنند. نتیجه مبارزه بین خریداران و فروشندگان است که در نهایت در مرحله فینال به نقطه واحدی میرسند.
ما به دنبال شکست برای حرکت صعودی هستیم زیرا مثلثهای صعودی معمولاً بیانگر حرکت رو به بالاست. وقتی که شاهد نقض مقاومت هستیم، تصمیم مناسب، خرید است.
مثلث نزولی
مثلث نزولی، نقطه مقابل مثلث صعودی است. فروشندگان همچنان به اعمال فشار بر خریداران ادامه میدهند، و در نتیجه، میبینیم که سقفهای پایینتر با سطح حمایت قوی برخورد میکنند.
مثلث نزولی
مثلثهای نزولی به طور کلی بیانگر حالت نزولیاند. برای استفاده از آن، هدف ما این است که اگر قیمت در سطح حمایت شکسته شد، اقدام به فروش نمایید.
مثلث متقارن
نوع سوم، مثلث متقارن است. به جای داشتن سطح حمایت یا مقاومت افقی، هر دوی خریداران و فروشندگان به ایجاد کفهای بالاتر و سقفهای پایینتر میپردازند و جایی در وسط، یک رأس تشکیل میدهند.
بر خلاف مثلثهای صعودی و نزولی که معمولاً سیگنالهای صعودی و نزولیاند، مثلث متقارن تمایل به جهت خاصی ندارد. باید آماده معاملهی شکست درک انواع خط و روند در هر دو طرف شوید!
آموزش استفاده از نقش و مفهوم انواع خطوط در عکاسی
نقش خطوط در عکاسی چیست؟ در واقع نقش بسیار مهمی دارند. «هر خط معنایی دارد». خط ها با ترسیم شکل و فرم، یک روایت در تصویر ایجاد کرده، در تعیین احساس تصویر نقش داشته و نگاه بیننده را در اطراف عکس هدایت می کنند. خطوط افقی، خطوط مایل یا مورب، خطوط عمودی و… هر یک مفهوم خاص خود را در عکاسی دارند. برای مثال خطوط عمودی نمادی از استقامت و پایداری آرام هستند و ما خطوط افقی را با آرامش، استراحت و ثبات ارتباط می دهیم. در این آموزش عکاسی سایت لنزک، شما عزیزان را با انواع خطوط در عکاسی، مفهوم و ویژگی های هر یک آشنا می کنیم با این هدف که آشنایی و استفاده از این مفاهیم به پیشرفت عکاسی شما کمک کند.
لنزک (مقدمه سردبیر): این یکی از آن آموزش های عکاسی لنزکی ایست که مفاهیم آن فارغ از نوع دوربین عکاسی تان می توانند به بالا بردن دانش هنری و پیشرفت عکاسی شما عزیزان کمک کنند. خواه یک دوربین DSLR داشته باشید و خواه یک دوربین کامپکت یا دوربین گوشی موبایل، آشنایی با معنا و مفهوم خط ها و ویژگی هایشان، مثل دانستن روانشناسی رنگ ها، می تواند به شما کمک کند عکس های بهتری بگیرید. چند دفعه مطالعه این مقاله را به شما دوستان لنزکی توصیه می کنم.
خطوط که در ویکی پدیا تحت عنوان «علائمی که در فاصله بین دو نقطه قرار دارند» تعریف شده اند، به خودی خود چندان جذاب به نظر نمی رسند. اما اگر در مورد آن فکر کنید، می بینید که پایه و اساس هنرهای تجسمی بر استفاده از خطوط متمرکز است. به عنوان مثال، نقاشی را در نظر بگیرید؛ بسیاری از نقاشان کار خود را با کشیدن خط ها شروع می کنند. این خطوط یکدیگر را قطع می کنند تا اَشکال را به وجود آورند. سپس اَشکال با تُن و رنگ پر می شوند و این روند ادامه می یابد، و چارچوب خطوط برای ایجاد یک تصویر تشکیل می شود.
خطوط در عکاسی
جای تعجب نیست که خطوط احتمالا متنوع ترین المان های هنر هستند. در عکاسی، هر عکاس به بازسازی یک صحنه ایجاد شده توسط خطوط وابسته است. حتی لبه های فیزیکی یک عکس نیز توسط خطوط کادر عکاسی تعیین می شوند.
با گنجاندن هدفمند انواع خطوط مختلف در یک تصویر، عکاس می تواند کنترل بیشتری بر شیوه تفسیر یک عکس داشته باشد. در این مقاله لنزک، نگاهی به انواع خطوط در عکاسی، نقش و مفهوم مختلف خطوط و این که چرا باید آنها را در عکاسی خود اولویت بندی کنید، می اندازیم.
چرا باید از خطوط در عکاسی استفاده کنیم؟
خطوط به عنوان یکی از عناصر ذاتی هنر، برای درک درونی ما از مناظر بصری جذاب هستند. خط ها با ترسیم شکل و فرم، یک روایت در تصویر ایجاد کرده، و نگاه بیننده را در اطراف عکس هدایت می کنند. استفاده از اَشکال مختلف خطوط، احساس یک تصویر را تعیین می کند، در حالی که خطوط هدایتگر یک نقطه ورودی و خروجی بصری ایجاد می کنند. با استفاده هدفمند از خطوط در عکاسی، می توانید کنترل نگاه بیننده را در دست بگیرید، و در نتیجه تجسم بیننده و تاثیرگذاری عکس را به حداکثر برسانید.
انواع خطوط در عکاسی و مفهوم آن ها
خطوط بسته به محیط – درختان، ساختمان ها، جاده ها، یا رودخانه ها – انواع مختلفی دارند. تمرکز بر انواع خاص خطوط، باعث ایجاد ارتباط با بیننده می شود و تصاویری می سازد که عمق و اصالت دارند. در ادامه آموزش، شما عزیزان را با انواع خط و مفهوم خطوط در عکاسی بیشتر آشنا می کنیم.
خط افق خطی است که آسمان را از زمین جدا می کند. خط افق که از کلمات یونانی «حلقه جدا کننده»، «تقسیم کردن» و «جدا کردن» برگرفته شده است. خط افق دورترین فاصله ای که چشم می تواند ببیند را مشخص می کند. اگر خط افق واضح باشد، محل تقاطع آسمان و زمین خط افق مرئی نامیده می شود. در غیر این صورت، خط افق به طور ذاتی با طبیعت پیوند خورده است.
خطوط افقی در یک عکس حضور طبیعی و اساسی دارند. طلوع و غروب خورشید در بالای خط افق برای ما یک حس زمان شناسی و ریتم ایجاد می کند. از آنجا که انسان ها عموما به صورت افقی می خوابند، ما خطوط افقی را با آرامش، استراحت و ثبات ارتباط می دهیم.
به همین ترتیب، اکثر سفرها و جابجایی ها در یک مسیر افقی صورت می گیرند، به این معنی که خطوط افقی می توانند نشان دهنده یک حس حرکت نیز باشند. در شرایطی که شامل پنینگ یا عکاسی با سرعت شاتر آهسته است، مسیر خط افقی تصویر را بر روی یک محور مشخص محکم کرده، و از طریق تاری حرکت و اضافه کردن یک پویایی منحصر به فرد به تصویر، بر حرکت تاکید می کند.
عمودی
خطوط عمودی نمادی از استقامت و پایداری آرام هستند. خطوط عمودی با حفظ یکپارچگی یک عکس از طریق ارتباطات بصری ما با قدرت، به یک عکس انرژی و سرزندگی می بخشند.
همانطور که قبلا ذکر شد، انسان ها به صورت افقی می خوابند و به صورت عمودی می ایستند، که یک ارتباط بصری بین انرژی و عمل ایستادن ایجاد می کند. علامت تعجب یک نمونه دیگر است. یک خط عمودی معلق در بالای یک نقطه که برقراری ارتباط بین عمل و انرژی در پایان یک جمله را نشان می درک انواع خط و روند دهد.
خط عمودی اگرچه با ساختارهای شهری ثابت مرتبط است، هنوز هم می تواند به طبیعت گوش فرا دهد، و رشد را در طی گذشت زمان نشان دهد. جوانه ای که از زمین سر برمی آورد، یک مسیر عمودی را رو به سمت خورشید دنبال می کند، و محیط های شهری و طبیعی را به هم نزدیک می کند.درک انواع خط و روند
واسلی کاندینسکی به عنوان یکی از اولین هنرمندان وسترن که به طور کامل بر اَشکال غیر تجسمی نقاشی تمرکز کرده است، بر روی عناصر هندسی که یک اثر هنری را تشکیل می دهند، آزمایش کرد. او در کتاب خود با نام «از نقطه و خط تا سطح» که در سال ۱۹۲۶ منتشر کرد، به طور گسترده در مورد ویژگی های هنری خطوط نوشت. او در کتابش اظهار داشت که «سومین خط، خط مورب است، که به شکل شماتیک از هر دو ]خط افقی و عمودی[… با یک زاویه یکسان، واگرا می شود… خط مورب کوتاه ترین شکل عاملیت بالقوه برای حرکت بی پایان است».
یک نقاشی اثر واسلی کاندینسکی در Wikimedia Commons
اغلب خطوط مورب با پیش روی از پیش زمینه تا اعماق یک عکس به عنوان خطوط هدایتگر، تصویر را از صفحه فراتر می برند. خطوط مورب هنگامی که در کنار هم تکرار شوند یا به صورت زیگ زاگ قرار گیرند، لرزشی ایجاد می کنند که مانند یک توهم نوری با دید ما بازی می کند.
خطوط مورب که محدودیت های جهت عمودی/افقی را ندارند، مانند یک تجمع فعالیت بصری عمل می کنند. اگرچه خطوط افقی و عمودی نشان دهنده ایستایی هستند، خطوط مورب بین این دو بالا و پایین می روند، و یک حس قابل لمس از انرژی جنبشی ایجاد می کنند.
منحنی
منحنی ها از زمان انسان های اولیه فریبندگی خاصی در هنرهای بصری داشته اند. ایجاد آنها آسان است، اما با این حال از لحاظ بصری پیچیده هستند. استفاده تزئینی از منحنی ها در نمونه های بی شماری از هنرهای باستانی کشف شده است.
هنر مگالیتیک دارای علائم منحنی در Wikimedia Commons
طرح و نقش های زیادی به شکل منحنی S حجاری شده اند، که یک مفهوم هنری سنتی در مجسمه سازی یونان باستان و رم است. این منحنی S توسط نقاش، هجونویس، و نویسنده قرن هجدهم، ویلیام هگارت، به عنوان «خط زیبایی» اعلام شد. هگارت گفت که منحنی ها بر خلاف «خطوط راست، خطوط موازی، یا خطوط متقاطع قائم الزاویه، که نشان دهنده سکون، مرگ، یا اشیاء بی جان هستند، سرزندگی و فعالیت معنی دار را نشان می دهند.
منحنی ها به عنوان یک خط، نقطه A را به نقطه B وصل می کنند. تفاوت در مسیری است که خط منحنی طی می کند، خم ها و شیب هایی که قبل از رسیدن به یک مقصد می گذراند. یک رودخانه منحنی که از میان یک منظره پیچ و تاب می خورد، ممکن است پیش زمینه را به پس زمینه متصل کند، اما اگر این کار به درستی انجام شود، یک حس آرامش و راحتی را منتقل می کند.
خطوط ضمنی
شاید پرطرفدارترین خطوط، خطوط ضمنی باشند که توسط دیگر المان های بصری در یک تصویر نشان داده می شوند. علائم، نقاط جذابیت، خطوط دید، فلش ها، شباهت ها و حرکت ها همه خطوط ضمنی را می سازند. این خطوط ضمنی نگاه بیننده را در داخل کادر از یک نقطه به نقطه دیگر می کشانند.
خطوط ضمنی بدون استفاده دقیق از یک خط فیزیکی، به یک تصویر حرکت و روایت می دهند. مانند ستاره شناسان باستان که ستاره ها را با خطوط ضمنی به هم متصل می کردند تا موجودات آسمانی خلق کنند. یا حرکت یک ماشین در یک جهت خاص، که نگاه بیننده را به دنبال سوژه می کشاند. هیچ کدام از این دو نمونه از یک خط مشخص استفاده نمی کنند. با این حال، هر یک از آنها شبکه ای از خطوط می سازد که تصویر را جالب تر و واضح تر می کند.
ویژگی های خط
انواع مختلف خطوط، ویژگی های مختلفی نیز دارند. ضخیم، باریک، نرم و سخت. این ویژگی ها ماهیت یک خط را مشخص می کنند، و به یک تصویر عمق و جذابیت می بخشند.
عرض یک خط میزان ضخامت آن است. خطوط ضخیم تر، قوی تر هستند و ظاهر برجسته تری دارند. شکستن یک خط باریک آسان تر است، بنابراین معنای ضمنی ظریف تری دارد. عرض به باریک شدن یک خط نیز اشاره دارد. خطی که در پس زمینه یک تصویر ناپدید می شود، یک توهم بصری از عمق ایجاد می کند. خطی با عرض غیر یکنواخت یا نامنظم، حس بازیگوشی، بافت یا ناآرامی را نشان می دهد.
طول، میزان بلندی کلی یک خط را بیان می کند. یک خط کوتاه فوریت یا عمل را نشان می دهد. خطوط طولانی نشان دهنده فضا و آرامش هستند. طول همچنین امتداد و پیوستگی یک خط را نیز نشان می دهد. یک خط شکسته و غیرممتد حس حرکت را منتقل می کند، مانند جای پاها بر روی شن و ماسه. خطوط پیوسته، مانند خطوطی که اغلب در مناظر وجود دارد، آرام تر هستند.
احساس
احساس یک خط، قابلیت لمس بصری آن را تعیین می کند. قابلیت لمس بصری طرز احساس بیننده در مورد سوژه تنها با نگاه کردن به آن است. ما در طول عمر یک بانک ذهنی از احساسات فیزیکی که با آنها روبرو هستیم، جمع آوری می کنیم. هنگامی که از لحاظ بصری برای دسترسی به این بانک ذهنی تحریک می شویم، در ذهن خود شور و احساس را تجربه می کنیم بدون این که واقعا سوژه را لمس کنیم. به عنوان مثال، تصویری از یک خط که به یک نقطه تیز منتهی شده است، می تواند حس نوک یک سنجاق را ایجاد کند. با بکارگیری ویژگی های لمسی خط (مانند گِرد یا سخت بودن)، یک عکاس می تواند بیننده را از لحاظ فیزیکی و بصری جذب کند.
همانطور که در بالا ذکر شد، خط می تواند از هر جهتی گسترش یابد. بسته به سوژه (و جهت دوربین)، خط می تواند عمودی، افقی، مورب یا منحنی باشد. جهت خط به طور قابل توجهی تفسیر یک تصویر را تغییر می دهد، و یک صحنه را ایجاد (یا واسازی) می کند. به عنوان مثال، یک خط افقی حس طبیعت و زمان را نشان می دهد، در حالی که یک خط مورب به تصویر انرژی می بخشد.
فوکوس
فوکوس یک خط بسیار شبیه میزان فوکوس در یک عکس است. بعضی از خطوط می توانند واضح و شارپ، و برخی دیگر تار یا مات باشند. فوکوس یک خط نشان می دهد که آن خط چقدر نرم با بخش های دیگر یک عکس ترکیب می شود. یک خط شارپ یک کنتراست ناگهانی است، که توجه را جلب می کند. یک خط تار یا مات ظریف تر است، به راحتی از سوژه ای به سوژه دیگر می رود، و یک انتقال ملایم بین سوژه ها ایجاد می کند.
تعداد زیادی از احساسات با رنگ ارتباط دارند. مطالعات فرهنگی و جهانی نشان می دهند که رنگ های مختلف اثرات مختلفی بر روی مغز دارند. این بدین معنی است که هر بیننده بر اساس ساختار رنگی یک عکس، تجربه بصری متفاوتی خواهد داشت.
رنگ یک خط به طور قابل توجهی به تفسیر یک عکس کمک می کند. به عنوان مثال، یک خط زرد می تواند نشان دهنده انرژی باشد یا به خطر اشاره کند. یک خط آبی می تواند نشان دهنده آرامش یا آب باشد. مفاهیمی مانند اینها خروجی یک تصویر را شکل می دهند، هارمونی (یا عدم هارمونی) ایجاد می کنند و آن را تاثیرگذار می کنند.
هیجان
مفاهیم هیجانی تجربه یک بیننده را کنترل می کنند. به عنوان مثال، خطوط ناهموار یک حس انرژی و ناآرامی را ایجاد می کنند، در حالی که یک منحنی درک انواع خط و روند مارپیچی S فضای آرام تری را القا می کند.
از تصاویر انتزاعی و مناظر شهری گرفته تا شکل انسانی، خطوط در سطح روانشناختی احساسات و هیجانات ما را برمی انگیزند. خط چه منحنی باشد، چه افقی، چه ناهموار یا مورب، ارتباطات درونی و ذاتی ما آن را ابزار ارزشمندی برای انتقال احساسات می سازند.
نتیجه گیری
همانطور که جین مایکل باسکوئیات نقاش یک بار گفت، «هر خط معنایی دارد». برای داشتن یک تصویر تاثیرگذار، اجزای مختلف ترکیب بندی باید در کنار هم قرار گیرند تا مجموعه کامل و منسجمی از اطلاعات را تشکیل دهند. خط به عنوان یکی از متنوع ترین المان های طراحی، بر احساس ما نسبت به جهان تاثیر می گذارد. از طریق ترکیب هدفمندی از انواع مختلف خطوط و ویژگی های آنها، شما به عنوان یک عکاس می توانید یک تجربه منحصر به فرد را هم در سطح آگاهانه و هم ناخودآگاه به بیننده منتقل کنید.
آموزش الگوی سر و شانه head and shoulders
الگوی سر و شانه (head and shoulders) یکی دیگر از مباحث الگوی های کلاسیک میباشد و در بین معامله گران از محبوبیت بالایی برخوردار است ، الگوی سر و شانه جز الگوی ها بازگشتی محسوب شده یعنی زمانی که شما در نمودار آن را تشخیص دادید باید منتظر تغییر روند باشید ، این الگو از اعتبار زیادی بین معامله گران حرفه ای برخوردار است و قطعا زمانی که تجربه بیشتری در بازارهای مالی پیدا میکنید متوجه جالب و شاید عجیب بودن نمودار ها میشوید که به زیبایی هر روز یا هر ساعت اینگونه الگو ها را در خود ایجاد میکند و همچنین قیمت به این الگو ها واکنش نشان میدهد .
در این مقاله به شما آموزش خواهیم داد که این الگو چگونه شکل میگیرد و همچنین چگونه میتوانیم از آن سیگنال ورود به پوزیشن بگیریم ، این مقاله هم مانند سایر مقالات با ادبیاتی بسیار ساده بیان میشود تا همه عزیزان به سادگی به درک مطلب برسند.
انواع الگوی سر و شانه
- سروشانه سقف
- سروشانه کف
از نظر کاربرد و نوع سیگنال دهی دقیقا همانند همدیگر هستند فقط یکی در روند صعودی و دیگری در روند نزولی پدیدار میشود.
در قدم اول میپردازیم به سر و شانه سقف که در یک روند صعودی شکل میگیرد تا در نمودار اصلاح قیمتی را انجام دهد .
این الگو از سه قله تشکیل شده است که قله وسطی از دو قله دیگر بلند تر میباشد ، به قله وسط (سر) میگویند و قله های راست چپ را شانه مینامند ، بهتر است فاصله شانه ها از سر یکسان باشند ولی اگر کندل های بیشتری تشکیل شد و شانه ها را کمی زاویه دار کرد باز هم میتوانیم از آنها سیگنال بگیریم .
در الگوی سر و شانه صعودی دو کف قیمتی قله ها (شانه راست و چپ) را توسط خطی بهم متصل میکنیم ، به این صورت خط گردن را ترسیم خواهیم کرد ، خط گردن بسیار اهمیت دارد چرا که ناحیه شکست احتمالی الگو میباشد ، توجه داشته باشید که ممکن است خط گردن افقی یا کمی کج (زاویه دار) باشد این خط در واقع معیار تایید جهت سیگنال گرفتن از این الگو میباشد.
چگونه سیگنال بگیریم؟
حال که متوجه شدید این الگو بسیار شبیه به یک سر و دو شانه انسان است و نشانه از برگشت قیمت دارد باید یاد بگیرید چگونه و با چه تاییدی وارد پوزیشن شوید .
پس از اینکه خط گردن را ترسیم کردید باید منتظر باشید تا قیمت خط گردن را بشکند ، برخی از معامله گران به محض دیدن شکست خط گردن وارد معامله میشوند ولی شما بهتر است یک کندل را بعد از شکست خط گردن مد نظر بگیرید .
مثال: فرض کنید در روند صعودی الگوی سر و شانه تشکیل شده وخط گردن به سمت نزول قیمت شکسته میشود ، برای تاییدیه گرفتن و اطمینان بیشتر بهتر است یک کندل بعد از کندل شکست را مد نظر قرار دهید ، اگر این کندل هم قرمز و نزولی بود میتوانید به سیگنال SELL اعتماد بیشتری کنید و با خیال راحت تری وارد معامله شوید.
اما نکته بعدی که شاید برایتان سوال ایجاد کند این است که تارگت یا هدف قیمتی (حد سود) را چقدر تعیین کنیم ؟
اول بخاطر داشته باشید که حد سود و ضررتان را باید در نواحی مهم حمایتی و مقاومتی قرار دهید و تارگت قیمتی برای استفاده از این الگو ، اندازه ارتفاع خط گردن تا قله وسط (سر) میباشد . یعنی هر چقدر که فاصله بین سر و خط گردن بود به همان اندازه باید از نقطه ورود محاسبه کنید تا حد سودتان تعیین شود ، البته این نوع حد سود فقط یک احتمال است که بین همه معامله گران رایج شده است ، شما حتما نواحی حمایتی و مقاومتی را مد نظر قرار دهید چرا که قیمت در درک انواع خط و روند این نواحی واکنش نشان میدهد.
همانطور که در بالا گفتیم هیچ فرقی با سروشانه سقف ندارد و دقیقا همان عملکرد را دارد ، تنها تفاوت آن ، این است که در انتهای روند های نزولی تشکیل میشود و وظیفشه اش برگشت قیمت به صعود میباشد .
در اینجا دیگر حرفی از قله نمیزنیم چرا که شاهد سه دره یا کف قیمتی هستیم .
قیمت با رسیدن به خط گردن الگو را تکمیل میکند ، برخی از معامله گردن به محض رسیدن قیمت به خط گردن وارد معامله میشوند ولی شما همانطور که گفته شد منتظر کندل تایید باشید چرا که هیچ صد درصدی در بازار های مالی وجود ندارد و حتی ممکن از پس از شکل گیری این الگو بازگشت روندی صورت نگیرد.
توجه داشته باشید که در الگوی سر و شانه ، حجم معاملات در قله یا دره اول کم میشود ، در قله یا دره وسط حجم معاملات متعادل شده و در قله یا دره سوم حجم معاملات افزایش چشمگیری خواهد داشت.
پیدا کردن این الگو در نمودار کار ساده ای است ، فقط کافیست در قدم اول روند بازار را تشخیص دهید ، بطور مثال زمانی که روند نزولی هست شما باید به دنبال 3 کف (دره) قیمتی در انتهای روند باشید ، هر سه دره باید پشت هم بصورت متوالی ایجاد شده باشند و دره وسطی پایین تر از دو دره دیگر باشد که آن را (سر) مینامیم و همچنین دره های قیمت کناری را (شانه) نامگذاری میکنیم .
هر زمانی که این الگو را تشخیص دادید باید خط گردن را ترسیم کنید چرا که معیار گرفتن سیگنال پس از شکستن این خط پدید می آید.
در مثال بالا مشاهده میکنید که در یک نمودار هم سر و شانه سقف و هم کف ایجادشده که در جفت الگو ها پس از شکستن خط گردن ، روند تغییر کرده است .
حتما با تمارین زیاد سعی کنید تسلط کامل بر الگوی سر و شانه پیدا نمایید ، موفقیت در بازارهای مالی بسیار ساده میشود به شرطی که به درک الگو ها و بازار برسید.
پولبک چیست، انواع آن و نکات مهم
پولبک در زبان لاتین به صورت pullback نوشته می شود و معنی آن عقب کشیدن می باشد. پولبک عملا حرکتیست که حمایت را به مقاومت و مقاومت را به حمایت تبدیل میکند.
پولبک یعنی قیمت بعد از رد کردن خط حمایت و مقاومت خود یک برگشت به همان سطح می زند سپس پر قدرت تر به حرکت خود در جهت شکست ادامه می دهد. سوار شدن بر قیمت هنگام پولبک، یکی از بهترین نوع موقعیت های معاملاتی می باشد، زیرا دیدگاه اکثر افراد بعد از پولبک ادامه روند می باشد.
برای درک بهتر پولبک میتوان گفت: قیمت بعد از شکست خط روند یا محدوده حمایتی و مقاومتی؛ در روند صعودی به شکل ۸ و در روند نزولی به شکل ۷ دیده میشود.(از پولبک به عنوان بوسه خداحافظی نیز یاد می شود)
چرا پولبک رخ میدهد؟
هنگامی که قیمت به سطحی مهمی می رسد، بعضی از معامله گران از پوزیشن خود خارج می شوند(زیرا احتمال شکست سطح را نمیدهند) سپس بین عرضه کننده ها و متقاضی ها جنگی رخ می دهد تا اینکه یک سمت (در این بحث جهت خروج از سطح) برتری پیدا میکند و قیمت از سطح مورد نظر خارج می شود. اکنون سطح شکسته شده است و پس از کمی حرکت به حمایت و مقاومت ضعیف پیش روی خود رسیده است. این اتفاق باعث ایجاد دیدگاه های متفاومتی میشود که باعث برگشت قیمت به سطح شکسته شده می شود؛ در زیر به آنها اشاره می کنیم:
- برخورد به TP1 & TP2
- برخورد به گره یا بیس معاملاتی
- سیگنال خروج دادن استراتژی های دیگر
- خروج معامله گران دارای دیدگاه متفاومت
- خروج اسکلپر ها (در بازار بورس=نوسان گیر ها)
- عدم پر شدن سفارش نهنگ های بازار و دستاکاری دوباره قیمت توسط آنها
- و در نهایت از نظر من دلیل اصلی این اتفاق دیدگاه و انتظار معامله گران برای ریورس دوباره قیمت و اتمام قدرت معامله گرانی است که با معاملات سطح را شکسته اند می باشد و به همین دلیل قیمت تقویت نمی شود و پولبک رخ می دهد
- و.
در نهایت زمانی که قیمت به سمت سطح بر میگردد موارد زیر اتفاق می افتد:
- برخورد به حمایت یا مقاومت (تغییر ماهیت سطحی که شکسته شده است)
- معامله گرانی که هنگام برخورد به سطح در جنگ بین عرضه و تقاضا خارج شدند یا به استاپ برخورد کردند.
- ورود نهنگ های بازار
- ورود دوباره اسکلپر ها
- ورود سویینگر ها
- سیگنال دادن استراتژی های دیگر
- ایجاد دیدگاه معاملاتی مناسب برای اکثر معامله گران
- و.
به علت تمامی دلایلی که بالاتر ذکر شد بعد از پولبک قیمت با قدرت بیشتری به روند خود ادامه می دهد.
نکته جالب پولبک:
پولبک مختص پرایس اکشن نیست! مطمئنا شما می دانید که هر سبکی در بازار های مالی دارای روش های خاصی می باشد که با سبک های دیگر متفاوت است: برای مثال ما در پرایس اکشن الگوی مثلث داریم که در سبک های دیگر نیست، در ایچیموکو مثلث برمودا داریم که در سبک های دیگر نیست و . پس چیزی که پولبک را خاص می کند این است که اکثر سبک ها با پولبک آشنا هستند.
گاهی اوقات انتظار پولبک داریم اما رخ نمیدهد:
وقتی قیمت خط روندی را در سطح 5 دقیقه شکسته است، به سمت اهداف حرکت میکند تا اینکه به سطح مهمی در تایم بالا تر می رسد و باعث ریورس قیمت می شود، ما دریغ از دیدن بیگ پیکچر (تصویر بزروگ) هنگام برخورد به سطح شکسته شده (در پولبک) وارد پوزیشن می شویم و استاپ میخوریم. اما معامله گر حرفه ای می داند، وقتی سطح بالاتر باعث ریورس قیمت شده است، خط روندی در تایم 5 دقیقه نمیتواند در برابر حجم معاملات استقامت کند. از طرفی اخبار مهم و تغییر دیدگاه درک انواع خط و روند کلی معامله گران باعث می شود تمامی سطوح به راحتی بشکنند.
انواع پولبک:
پولبک عادی (Normal Pullback)
پولبک نوع عادی، همان حالتی است که اکثر اوقات قابلمشاهده است. بهصورت خیلی ساده در این نوع پولبک، قیمت به سطح شکسته شده برخورد میکند و مجدد به حرکتش ادامه میدهد.
پولبک به گره خروج (Pullback to exit node)
در این حالت، درک انواع خط و روند قیمت قبل از رسیدن به سطح شکسته شده، به حرکت قبلی ادامه میدهد. اما چه چیزی باعث می شود؟ اگر به یاد داشته باشید در بالا گفتیم وقتی قیمت به سطح مهم برسد، جنگی بین معامله گران رخ می دهد که باعث در جا زدن چند کندلی در آن منطقه می شود(در تایم فریم تریگر) و سفارشاتی باقی میماند. بار دیگر زمانی که قیمت به این محدوده برمیگردد، قیمت به کندل شکست واکنش نشان میدهد، سفارشات جا مانده فعال می شوند و قیمت ریورس می شود.
نکته اول: پولبک هنگامی رخ میدهد که شکست واقعی رخ دهد (شکست تثبیت شود).
نکته دوم: ما باید در تایم فریم شکست (تایم فریم الگو) منتظر پولبک باشیم و در تایم فریم تریگر هنگام سیگنال دادن وارد شویم.
نکته سوم: پولبک فقط یک بار ارزش ترید را دارد(در برخورد اول سفارشات در آن سطح به اتمام میرسد).
پولبک ما را از ضرر نجات میدهد؟
هنگامی که ما بر روی سطح مهمی وارد پوزیشن می شویم، اما روند بر اساس پیش بینی ما حرکت نمیکند، این احتمال وجود دارد که قیمت در تثبیت شکست به استاپ لاس ما برخورد نکند و پولبک بزند و فرصت خروج به ما بدهد. اما اینکه وارد پوزیشن شوید و به امید پولبک استاپ لاس نگذارید مرگبار ترین اشتباه می باشد؛زیرا پولبک فقط یک احتمال می باشد پس ما باید حتما استاپ لاس (SL) داشته باشیم و از برخورد به استاپ لاس درک انواع خط و روند هراسی نداشته باشیم
پولبک کندلی:
این نوع پولبک فقط در بازار فیوچرز کاربرد دارد؛ زمانی که قیمت 3 کندل یا بیش از 3 کندل در یک جهت تشکیل میدهد، اگر کندل رنگ مخالفی بعد از کندل های همرنگ پیاپی رخ دهد، میگوییم پولیک کندلی رخ داده است. این نوع پولبک در میکرو کانال ها و تغییر چرخه های بازار کاربرد دارد.
دیدگاه شما