حذف قیمت کالا، راهی برای تعادل عرضه و تقاضای بازار
امیرعلی مسیبی در گفتوگو با خبرنگار ایسنا، منطقه زنجان، اظهار کرد: بر اساس اعلام وزیر صنعت، معدن و تجارت درج قیمت بر روی انواع کنسرو، کمپوت، سس، ترشی، شور، مربا و عسل دارای بستهبندی را حذف میشود و این مهم در محل تولید محصولات انجام خواهد شد.
این مسئول ادامه داد: با حذف برچسب قیمت کالا، فضای تولید و عرضه رقابتیتر میشود به طوری که مردم از جایی که کالایی ارزانتر و با کیفیتتر ارایه کند، خرید میکنند. به همین دلیل تولیدکنندگان کیفیت را ارتقا و از طرفی عرضهکنندگان سطح قیمت را پایین نگه میدارند و تعادل نظام عرضه و تقاضا حفظ میشود.
وی افزود: حذف برچسب قیمت کالا اقدام مثبتی در جهت کمک به تولید و تولیدکنندگان است که میتواند تاثیر قابل ملاحظهای را در اقتصاد آنها داشته باشد.
مسیبی خاطرنشان کرد: در حال حاضر طرح حذف قیمتگذاری کالا قانون نیست، بلکه یک دستور العمل است و این طرح با هدف رقابتی کردن فضای بازار و دستیابی به نقطه تعادل عرضه و تقاضا کالا در جامعه تهیه و ابلاغ شده است. همچنین این کالاها که طرح حذف قیمت برای آنها مطرح شده جزو کالاهایی هستند که تعداد تولیدکنندگان، عرضهکنندگان و متقاضیان بالایی را دارد.
معاون امور بازرگانی و تجارت خارجی سازمان صنعت، معدن و تجارت استان زنجان، تصریح کرد: بالا بودن تعداد عرضهکنندگان این محصولات سبب شده که تولیدکنندهای نتواند به صورت انحصاری در بازارها عمل کند و نیز این کالاها سهم و نقش قابل توجهی در سبد هزینهای خانوارها ندارند و تعدد بالای متقاضیان این کالاها تاثیر چندانی را در تعادل عرضه و تقاضا نخواهد داشت.
چگونه تعادل بدن را افزایش دهید و به تعادل بهتری برسید؟
نویسنده:
زمان مطالعه:
آخرین ویرایش:
ایجاد تعادل بهتر، مانند ساختن عضلات، نیاز به تمرین، توجه و صرف وقت دارد. تعادل برای بسیاری از افراد، یک مهارت فراگرفته شده است و کسی با این مهارت متولد نمیشود اما میتوان با تکرار و تمرین تقویتش کرد. درست مانند قویتر شدن، تعادل داشتن هم فواید زیادی دارد که شامل بهبود عملکرد ورزشی، وضعیت بهتر بدن، کاهش ریسک آسیب و درد کمتر کمر و مفصل میشود. تمرین راهکار حفظ تعادل بازار تعادل بخشی از حرکت کاربردی فیتنس است که بهجای تمرین با اهداف ورزشکارانه الویت به افزایش قدرت و تحرک برای زندگی روزمره داده میشود.
فیتنس کاربردی به اندازه دنیای فیتنس شهرت پیدا کرده و هر روزه افراد بیشتری خواهان توجه بیشتر به فعالیت سالم روزانه بهجای تمرینات تخصصی ورزشی هستند. کلاسهای فیتنس کاربردی، روی حرکات تعادلی میانه بدن تمرکز دارند که شامل تمرینات شکمی، بالا و پایین کمر، همراه با عضلاتی میشود که لگن را محکم و مقاوم میکنند. عضلات میانه یا بالاتنه، برای همه ما، مرکز ایجاد تعادل است. بهطور ایده آل، هر برنامه فیتنس، ترکیبی از تمرینات قلبی و عروقی، قدرتی و تعادلی را دربر خواهد گرفت.
فرمان تعادل جسمی و روحی شما توسط سیستمهای گوناگونی که با هم کار میکنند، صادر میشود. سیستم دهلیزی، تحت فرمان سنسورهایی در سر است (شامل گوشها) که موقعیتیابی فضایی را کنترل میکند. سیستم حس عمقی، شامل گیرندههایی در مفاصل، عضلات و بافتهای همبند میشود که درک موقعیت و حس حرکت را به بدنتان گزارش میدهد. بینایی، سومین سیستم است، مانند چشم که محیط اطراف را سنجش و ارزیابی میکند و به همین دلیل، حفظ تعادل با چشمهای بسته، چالشی بزرگ است.
مشکلات تعادلی به بینایی مربوط است. بهدلیل پیچیدگی سیستمهای تعادلی، ارزیابی و پرورش تعادل تحت شرایط گوناگون، از اهمیت خاصی برخوردار است. برای نمونه، تست تعادل با چشمان بسته، ابزاری خوب ومهم است. حفظ تعادل هنگام بلند شدن و همچنین در وضعیتهایی نزدیکتر به زمین هم چالشهای خوبی هستند. اما حفظ تعادل با حرکات ترکیبی، سیستمی متفاوت را بهکار میگیرد. تمرینات تعادلی باید بخشی از برنامه منظم فیتنس شما باشد.
تعادل خوب به چه چیزی نیاز دارد و چگونه تعادل را افرایش دهید؟
ایجاد تعادل، نیازمند وضعیت خوب بدنی و میانتنهای قوی است. این نتایج درمقابل به پیشرفت تعادل کمک میکنند از آسیب و صدمه حین فعالیتها پیشگیری کرده و ارتقاء عملکرد ورزشی را دربر دارند. برای همراه کردن تعادل با برنامه فیتنستان، سعی کنید بهجای استفاده از دستگاههای بدنسازی، از وزنههای آزاد استفاده نمایید. به میانهبدنتان و تقویت و استحکام عضلات شکمی در طول تمام تمرینات، توجه کافی داشته باشید.
تمرینات افزایش تعادل
تمرینات ساده زیر را 3 بار در هفته راهکار حفظ تعادل بازار وارد برنامه روزانهتان کنید تا پیشرفتتان را ببینید. ترکیبی از تمرین با کفش و پای برهنه هم مفید است، این تمرینات، جنبههای مختلف تعادلی را که در زندگی روزمره به آن نیاز دارید، مورد محک قرار میدهند.
1- روی یک پا تعادلتان را حفظ کنید، پشت یک صندلی را بگیرید و همزمان با پا، یک دستتان را هم بالا آورید تا زمانیکه بتوانید بدون کمک دستها، به وضعیت تعادل برسید.
2- یوگای سه حالته: با یک پا بایستید، کف پای دیگر را روی زانوی پای ایستاده راهکار حفظ تعادل بازار فشار بدهید، سر زانوها بهطرف بیرون باشد. سعی کنید درحالیکه دستهایتان را به سمت آسمان بالا میبرید، تعادلتان را حفظ کنید.
3- حرکت پلانک را بهجای اینکه روی زمین انجام دهید روی توپ بوسو انجام دهید(توپ پر شده بوسیله باد و بر روی زمین سخت استفاده می شود. توپ مذکور به رنگ آبی و نیم دایره می باشد .این توپ برای پایداری بیشتر بر روی زمین به این صورت طراحی شده است.)
4- روی زمین حرکت پلانک را انجام دهید، در حالیکه یک پایتان را بالا می آورید و چند ثانیه نگه میدارید.
5- روی دستها و زانوها تعادلتان را حفظ کنید، در حالیکه دست و پای مخالف را همزمان از زمین بالا می آورید.
6- کشش عضلات چهارسر: درحالی که تعادلتان را روی یک پا حفظ میکنید، برای حمایت، صندلی یا دیوار را بگیرید و پای دیگر را از زانو خم کرده و مستقیماً به پشتتان ببرید. کف همین پا را با دست موافق بگیرید و پای خمیده را از عضله چهار سر جلوی ران بکشید. برای تست تعادل هنگام کشش، صندلی یا دیوار را رها کنید.
نکته: درهر حالتی از تعادل، برای تست تعادلتان، سعی کنید چشمانتان را برای مدت کوتاهی ببندید.
راهکارهای حفظ تعادل در هنگام مصیبت
انسان در هنگامی که در برابر مصیبت های سنگین و دشوار قرار می گیرد تعادل روانی و روحی خود را از دست می دهد بسیاری از مصیبت ها چون فقدان پدر و مادر و یا فرزند و همسر می تواند برای گروهی چنان سنگین و دشوار باشد که به سوی افسردگی و دوری از اجتماع و گوشه نشینی و راهکار حفظ تعادل بازار حتی خودکشی بیانجامد
انسان در هنگامی که در برابر مصیبت های سنگین و دشوار قرار می گیرد تعادل روانی و روحی خود را از دست می دهد. بسیاری از مصیبت ها چون فقدان پدر و مادر و یا فرزند و همسر می تواند برای گروهی چنان سنگین و دشوار باشد که به سوی افسردگی و دوری از اجتماع و گوشه نشینی و حتی خودکشی بیانجامد. از این رو در آداب اسلامی و فرهنگ قرآنی، مجموعه ای از دستورات و آموزه های راهگشا بیان شده تا بستر کنترل و مدیریت بحران را به عهده گیرد و انسان را در مسیر تعادل حفظ کرده و در صورت خروج به آن باز گرداند. در نوشتار حاضر نویسنده با مراجعه به آموزه های قرآنی، راهکارهای حفظ تعادل و بازگشت به آن را در صورت بحران مصیبت بیان می کند. این مطلب را با هم از نظر می گذرانیم. واکنش های انسان در برابر مصیبت ها انسان ها به طور کلی در هنگام برخورد با مصیبت هایی چون مرگ فرزند و پدر و مادر و نیز همسر و بستگان و دوستان واکنش های شدید عاطفی و احساسی بروز می دهند. هر چند که همگی می دانند مرگ امری همزاد با زندگی دنیوی است و اگر از آخرت به عنوان حیات محض بدون مرگ و انتقال از جهانی به جهانی دیگر یاد شده در همان حال بر این مسئله که زندگی در دنیا همزاد مرگ است تأکید شده است. از آن دم نخست که ترکیب سلولی اتفاق می افتد و جان در کالبد آدمی دمیده می شود تا زمانی که در این جهان زیست می کند، هر آن، مرگ به عنوان عنصر درونی ممکن است بر عنصر حیاتی و زندگی غلبه کرده و چیره شود.
از نظر قرآن، مرگ و حیات هر دو آفریده ای از آفریده های خداوند هستند. این دو آفریده همانند شب و روز درهم تنیده شده اند و هر چند که گاه به نظر می رسد تنها مرگ و یا تنها زندگی محض حضور دارد ولی این تصویری درست نیست بلکه در جهان ماده و دنیایی که در آن زندگی می کنیم زندگی و مرگ همانند شب و روز درهم تنیده شده اند و برای تاری از زندگی پودی از مرگ همراه و هم نشین است. از این رو گفته اند مرگ همزاد زندگی در جهان مادی و دنیاست. علی رغم همه شناختی که انسان نسبت به مفهوم زندگی و مرگ دارد، باز نمی تواند واکنش های عاطفی و احساسی خویش را کنترل کند. هر چه انسان از نظر عاطفی قوی تر و احساسات وی شدیدتر باشد، واکنش هایش نیز شدیدتر می شود. این مسئله نسبت به کسانی که ارتباط و پیوندی بیش تر از دیگران با هم دارند قوی تر خود را نشان می دهد. غم و اندوه از دست دادن کسی و یا چیزی برای برخی هم چون از دست دادن بخشی از وجود خود شخص تلقی می شود. انسان ها به سبب انس گرفتن با هر چیزی و یا هر کسی، نوعی احساس تعلق و علاقه به وی پیدا می کنند و حضور او برای آنها ایجاد آرامش می نماید. از این رو انسان به برخی از چیزها و جانورانی که در پیرامون و یا با او زندگی می کنند انس گرفته و هنگام از دست دادن آن احساس کمبود می کند. این احساس کمبود زمانی شدیدتر می شود که شخص ارتباط و علاقه و علقه بیش تری به آن داشته باشد به گونه ای که نبود آن برای وی دردناک می شود. بنابراین می توان براساس مطالب پیش گفته به این مطلب رسید که عواطف انسان ها در حوزه واکنش ها می تواند متفاوت باشد و هر چه عواطف قوی تر و شخص احساسی تر باشد واکنش هایش نیز شدیدتر خواهد بود؛ چنان که هر چه ارتباط میان دو کس و یا دو چیز بیش تر باشد این واکنش می تواند بحران زاتر و قوی تر باشد. البته از آن جایی که شناخت انسان نسبت به هستی و اهداف آفرینش و مدیریت و ربوبیت آن تأثیرگذار است می توان گفت که واکنش های احساسی و عاطفی نیز متأثر از شناخت متفاوت و مختلف است و در شدت و ضعف آن و یا حتی مدیریت و کنترل بحران ها و مصیبت ها نیز تأثیرگذار می باشد.
از این رو می بایست همواره بر مسئله شناخت و علم و دانش شخص در کنار نسبت عاطفی بودن شخص و شدت و ضعف پیوند و علاقه تأکید داشت. در داستان ها و گزارش هایی که قرآن و یا تاریخ روایی و ماثور، از واکنش های پیامبران و الگوهای برتر انسانی بیان کرده می توان نمونه هایی از واکنش ها را براساس علقه و پیوند، شناسایی کرد که بیانگر مطالب پیش گفته و صحت و درستی آن باشد. قرآن گزارش می کند که در هنگام فقدان حضرت یوسف(ع) که یعقوب(ع) چنان گریست که چشمانش نابینا شد. این مصیبت برای حضرت چنان سخت و دشوار بود که نزدیک بود بدان سبب جان از کالبدش بیرون رود. از این رو وی را سرزنش می کنند که چرا نسبت به مرگ (براساس تفسیر فرزندان) و یا فقدان یوسف (براساس تفسیر یعقوب) این گونه واکنش نشان می دهد که موجب بیماری و رنجوری و حتی مرگ او شود. قرآن گزارش می کند که آن حضرت(ع) نسبت به یوسف(ع) بسیار علاقه مند بود و این علاقه به گونه ای بود که حتی برادران یوسف آن را با تعبیر گمراهی و ضلالت معنا می کنند و نسبت به حضرت یوسف(ع) حسادت می ورزند. نبود یوسف(ع) برای یعقوب(ع) بسیار سخت و دشوار بود و برای تحریک عواطف فرزندان دیگر اقدام به گریه و زاری می کرد تا نقش پیوند و علقه ها را در زندگی بشری نشان دهد. به سخن دیگر می توان از رفتار حضرت یعقوب(ع) و واکنش های وی نتایج بسیاری به دست آورد که یکی از آن ها بیان آشکار عواطف و احساسات نسبت به دیگری است که بخشی از وجود شخص را تشکیل می دهد. فرزندان دیگر ناخواسته عواطف و علقه برادری و حتی همراه بودن در یک محیط خانوادگی را نادیده گرفته بودند و به گونه ای رفتار می کردند که بیانگر فقدان عواطف و احساسات نسبت به دیگری بود، از این رو تشدید عواطف و احساسات از سوی یعقوب(ع) برای بیدار کردن عواطف و احساسات مرده برادران بود تا در مسیر درست کمالی قرار گیرند؛ زیرا حضرت یعقوب(ع) چنان که قرآن گزارش می کند از زنده بودن فرزند و دروغ بودن مرگ وی توسط گرگان آگاه بوده است. آن حضرت(ع) هم توانست عواطف و احساسات واقعی خودش را در گریه بر فرزند آشکار سازد و هم توانست عواطف و احساسات مرده و یا خفته فرزندان را بیدار کند به گونه ای که برادر بزرگ تر به صراحت با بیان ناتوانی در برابر شداید و مصیبت دیگر، عواطف و احساسات خویش را نشان می دهد و حاضر نمی شود که با کاروان به کنعان بازگردد درحالی که برادر دیگر را در بازداشتگاه مصریان می دید. در گزارش های روایی از واکنش های حضرت پیامبر(ص) هنگام مرگ فرزندش ابراهیم نیز مطالب بسیاری وارد شده است.
آن حضرت بر مرگ فرزند گریست و اندوهگین شد. بنابراین می توان گفت که واکنش نسبت به مصیبتی، یک امر طبیعی است و اگر انسانی نسبت به مصیبتی واکنش نشان ندهد، انسانی غیر متعادل و غیرکامل است؛ زیرا عواطف و احساسات، بخشی از وجود انسانی است و فقدان آن و یا عدم بروز و ابراز آن می تواند بیانگر عدم تعادل شخصیتی باشد. چنانکه اشاره شد پیامبر(ص) به هنگام فوت فرزندش ابراهیم، می گریست و اشک می ریخت، شخصی با تعجب به آن حضرت عرض کرد: یا رسول الله شما هم که خود پیامبرید و از همه چیز آگاهید، می گریید؟ حضرت فرمود: دل می سوزد و اشک روان می شود (و این برای من که یک انسانم، امری طبیعی است) اما چیزی نمی گوئیم که خدا را ناپسند آید. این حکایت گویای آن است که هر انسان بطور طبیعی در مصیبتها و سختی ها و آزمایشهای الهی می تواند و حق دارد بگرید و اندوهگین شود اما درعین حال باید، این رخداد را عطیه ای از جانب خدا برای خود بداند و به مالکیت مطلق او اقرار و اعتراف کند و لذا سخنان و یا رفتارهای اعتراضی و خارج از حد اعتدال بر زبان نراند و بروز ندهد که بیم آن می رود همین مصیبت، عامل انحطاط و بدبختی او شود. در مصیبت کربلا نه تنها حضرت زینب کبرا(س) گریست و در برابر هر مرگی، ضجه و شیون کرد بلکه حضرت امام حسین(ع) نیز این گونه بود و مصیبت ها را با احساسات و عواطف خویش پاسخ می داد و لذا داستان کربلا حاوی بسیاری از واکنش های احساسی و عاطفی یاران و دوستان و بستگان امام حسین(ع) و نیز خود آن سرور شهیدان و جوانان اهل بهشت است.
حضرت زینب(س) هرچند که می فرماید: ما رایت الاجمیلا؛ در کربلا جز جمال جمیل الهی را مشاهده نکردم؛ ولی همان حضرت(س) در بسیاری از مواقف گریست و نوحه و شیون سر داد. دیدن جمال جمیل الهی و زیبایی های کربلایی بدان معنا نیست که ایشان نسبت به مصیبت از دست دادن برادر و یا سرور کائنات، واکنشی را نشان ندهد. آن حضرت در همان حال که زیبایی های عاشقانه عرشیان و خون الهی در صحرای تشنه کربلا را جاری و روان می دید که به اسلام، زندگی دوباره می بخشد با این همه، از دست دادن فرزندان و برادر را نیز می دید و به عنوان یک انسان کامل نسبت به فقدان ایشان احساسات و عواطف انسانی خویش را بروز می داد و می گریست. بنابراین تحمل مصیبت و پذیرش حکم و قضای الهی به معنای آن نبود که حضرت احساسات انسانی خویش را بکشد و بروز ندهد. استرجاع، گامی به سوی تعالی روحی و معنوی ازنظر قرآن و اسلام، هر مصیبت و امری در جهان می تواند نشانه ربوبیت کامل الهی باشد. از این رو مؤمنان و ربانیون در هنگام برخورد با مصیبت ها واکنش هایی را نشان می دهند که آنان را به سوی خداوند بالا می برد. هر مصیبتی برای ایشان موجبات تقرب و تعالی را فراهم می آورد و به جای این که از خداوند دور سازد آنان را به سوی خداوند بالا می برد. هر مصیبتی برای ایشان موجبات تقرب و تعالی را فراهم می آورد و به جای این که از خداوند دور سازد آنان را به سوی وی به شکل جاذبه و کهربا می کشد و نزدیک می سازد. و لذا مصیبت ها برای اهل ایمان، راهکار تقرب جویی است.
هر مصیبتی را چنان تحمل می کنند تا بتوانند بیش تر و عاشقانه تر به سوی خداوند پرواز کنند. این گونه است که در نگاه آنان هر مصیبتی به جای آن که از مقام جلال الهی باشد از مقام جمال الهی است. به سخن دیگر، هر مصیبت و بلایی که مؤمن درباره خود و یاران و بستگان می بیند، نه تنها آن را نشانه ای از خشم و مقام جلالی و جبروتی الهی نمی داند بلکه آن را از مقام جمال الهی می شمارد که زمینه وبستر کمالی شخص را فراهم می آورد. از این رو تحمل مصیبت برای آنان نیز زیباست؛ در حالی که به عنوان یک انسان طبیعی، نسبت به فقدان دوست و برادر و پدر و مادر گریه می کنند و در فراق ایشان می سوزند. اگر مرگ مومنی را می بینند از این که یاری را از دست داده و از همراهی و همگامی و همدلی وی بی بهره شده اند رنج می برند و برخود می گریند. گریستن آنان بر خود است که یار و همدم و همراهی را از دست داده اند که می توانست آنان را در مسیر کمالی یاری رساند. با این همه به حکم هر که مقرب تر است جام بلا بیش ترش می دهند، بر این باورند که جمال الهی اقتضای این را دارد تا شخص، خود را در مسیر بلاها و سختی ها و مصیبت ها به کمال برساند؛زیرا دست یابی به هر مقصد و مقصودی با تلاش و رنج شیرین است و اصولا برخی ها شیرینی سختی و مصیبت را بیش تر از شیرینی دست یابی به هدف می دانند. انسان مومن هنگامی که مصیبتی را می بیند آن را نشانه و هشداری برای خود می داند تا مالکیت مطلق خداوند و ربوبیت او را در نظر آورد و هرگزدر هیچ لحظه ای مالکیت خدا و فقر ذاتی خویش را از یاد نبرد. از این رو با دیدن هر مصیبتی نخستین کلام وسخنی که بر زبان می آورد، گفتن استرجاع یعنی انالله و انا الیه راجعون است. حقیقت استرجاع آیه ۱۵۶ سوره بقره توضیح می دهد که مومنان هنگامی که با مصیبتی مواجه می شوند به گفتن استرجاع به عنوان نخستین کلام اقدام می کنند و بر این باورند که با گفتن این کلمات اقرار به آن چیزی می کنند که واقعیت هستی است. حقیقت استرجاع را می بایست در اعتراف شخص به مالکیت خداوند بر انسان و هستی و اقرار به راهکار حفظ تعادل بازار مرگ دانست. در روایتی از امام علی(ع) نقل شده: با گفتن انالله به مالکیت خدا بر خود اقرار می کنیم و با گفتن الیه راجعون بر مرگ خود اعتراف داریم. (نهج البلاغه، حکمت ۹۹ و نیز نورالثقلین ذیل آیه) انسان های مومن در مصیبت ها جوهره خویش را نشان می دهند و به این حقیقت که وجود آنها فقری است و شخص حتی بر جان خویش مالک نمی باشد بلکه مالک حقیقی خداست، اقرار می کنند.
این گونه است که واقعیت مرگ را به سادگی می پذیرند و در برابر آن واکنش اعتراضی نشان نمی دهند؛ بلکه با پذیرش مصیبت ومرگ با آن کنار می آیند و در همان حال به عنوان انسان، عواطف و احساسات خویش را بروزمی دهند و به سبب از دست دادن همدم و همراهی صدیق و همدل، می گریند. مقام صابران صبر بر مصیبت به معنای آن نیست که شخص احساسات و عواطف خویش رابروز ندهد بلکه به این معناست که ضمن پذیرش مالکیت الهی و ربوبیت وی، عواطف و احساسات خویش را کنترل ومدیریت کند تا به گونه ای براو چیره و غالب نشود که وی را از حالت اعتدال شخصیتی بیرون برد و رفتارها و کردارهای بیرون از شان انسانیت به ویژه در برابر خداوند مالک نشان دهد و این همان مقام رضاست که یکی از مقامات عرفانی شمرده می شود. خداوند در آیات ۱۵۵ و ۱۵۶ سوره بقره استرجاع صابران را هنگام رو به رو شدن با مرگ و ترس و دیگر مصیبت ها بیان می کند و آن را عاملی مهم در ایجاد تعادل شخص برمی شمارد. انسان ها همواره در طول زندگی خویش با انواع و اقسام آزمون ها و ابتلائات رو به رو می شوند تاجوهره خویش را بنمایانند و ذات خویش را صیقلی و جلا دهند. مصیبت ها، آزمون های دشواری است که شامل ترس و گرسنگی و ضررهای مالی و جانی و کاهش محصولات و مواد غذایی و یا حتی از دست دادن نوه ها و نبیره ها می شود در این شرایط انسان می بایست نشان دهد که موجودی شکیبا است و این مسایل موجب نمی شود تا احساسات و عواطف طبیعی به گونه غیرعادی مدیریت نفس و جان و رفتارش را در دست گیرد و او را به سوی فقدان تعادل و سلامت روحی و روانی بکشاند. این شدنی نیست مگر آن که شخص خود را به باور استرجاع برساند و در مقام استرجاع بنشیند.
آثار و برکات استرجاع هرچند که به نظر می رسد استرجاع، گفتن «انا لله و انا الیه راجعون» است و این تنها عبارت جمله ای بیش نیست ولی می بایست پذیرفت که استرجاع حقیقی و واقعی به معنای پذیرش مالکیت مطلق و کامل خداوندی است. پذیرش چنین امری می تواند آثار بسیاری را به دنبال داشته باشد که نخستین آن مدیریت احساسات و عواطف و هدایت آن به سوی کمال و تقرب جویی است. از این رو خداوند استرجاع صابران را نشانه ای ازهدایت یابی واقعی مومنان می شمارد و در آیات ۱۵۵ تا ۱۵۷ تشریح می کند که شخص با باور استرجاع، خود را در مسیر کمالی و تقربی قرار داده که آثار آن به اشکال مختلف در زندگی وی پدیدار می شود. دراین راستا شخص در مقام رحمت خاص الهی قرار می گیرد و خداوند رحمت ویژه خود را به سوی او روانه می سازد. بهره مندی شخص از تحیات و سلامهای مداوم خداوندی و وصل شدن وی به پروردگار خود از دیگر آثاری است که از این راه نصیب شخص می شود. بدین ترتیب خداوند بر او صلوات می فرستد و او را به خود متصل می سازد. اگر مومن تا پیش از این تنها از سلام خداوندی بهره مند بود از این پس به خداوند و ربوبیت خاص او متصل می شود. درآیات بسیاری از انسان ها و مومنان خواسته شده است تا با خداوند پیوندی محکم برقرار کنند، کسی که مصیبت را در مقام صابران تحمل می کند با این کار خویش اتصال خود را با پروردگار خویش محکم می سازد و ازاین اتصال خاص بهره مند می شود. این گونه است که زمینه های توفیق در امور از جمله این آزمایش و آزمایش های دیگر را به دست می آورد و خداوند همراه و همگام او به حکم ربوبیت خاص در وی جلوه کرده و دستگیر و یار او می شود. بنابراین دربرابر مصیبت های دیگری چون ترس و گرسنگی و اموری مانند آن توفیق الهی رفیق او خواهد بود. از دیگر آثار چنین مقامی آن است که از بشارت خاص نیز سودمند می شود و مقام استرجاعی و پذیرش واقعی مالکیت خداوندی در مقام صبر، به وی این مژده را می دهد که اهل بهشت خاص الهی می شود. از این رو پاداش عظیم را درآغوش می کشد و افزون بر مقام تقرب جویی به پاداش های بهشتی نیز نائل می شود. کسی که در مصیبت ها و فقدان ها، صبر پیشه گیرد و استرجاع واقعی و حقیقی نماید در حقیقت از غیر خدا بریده و به خدا پیوسته است واین پیوستگی است که به وی آرامش خاصی می بخشد که از هیچ چیز دیگری به دست نمی آ ید. این ها نمونه هایی ا ز آثار استرجاع واقعی بردن به خداوند به هنگام مصیبت های وارده است. بنابراین لازم است همواره به این مفهوم توجه کرد و با مشکلات و مصیبت ها از این منظر نگریست و با حفظ احساسات و عواطف و هدایت آن به سوی کمال از فواید و آثار آن نیز بهره مند شد.
راهکارهایی برای حفظ تعادل سازمان تامین اجتماعی/ چگونه خطر از سرِ "مستمری بازنشستگان" دور میشود؟
افزایش منظم و سیستماتیک ورودیها فقط از طریق افزایش حقوق شاغلان ممکن است؛ وقتی حداقل حقوق زیاد شود (مطابق سبد معیشت یا لاقل تورم ناظر بر سبد معیشت) به تاسی از آن، حداقل مستمری هم افزایش مییابد و دیگر نیازی به اجرای همسانسازی و تشدید بحران منابع و مصارف در سازمان نیست.
به گزارش خبرنگار ایلنا، سازمان تامین اجتماعی، یک دریای بیپایان نیست؛ نمیتوان بیرویه از آن برداشت کرد و انتظار داشت که کفگیر به ته دیگ نخورد! این یک واقعیت ساده است که در زمان علمی از آن به حفظ تعادل یا موازنه میان ورودیها و خروجیهای سازمان تامین اجتماعی یاد میشود.
بحران عمیق منابع و مصارف
ماهی ۱۰ هزار میلیارد تومان کسری!
سازمان تامین اجتماعی برای عمل به تعهدات مستمر و ماهانه خود، ماهانه نیاز به حداقل ۱۸ هزار میلیارد تومان اعتبار مستمر دارد؛ اعتبار مورد نیاز، بعد از اجرای متناسب سازی از میانه سال قبل، به شدت افزایش یافته است؛ حدود ۳ هزار میلیارد تومان از این مصارف ماهانه مربوط به ۲۳ گروه بیمه شده خاص است که سهم دریافتی از بیمه شده بسیار قلیل است و سهم کارفرمایی بیمه شده بر اساس قانون، برعهده دولت است و دولت سالهاست که این سهم را نمیپردازد؛ از میانه دهه ۹۰ شمسی، با ورود گروههای خاص از جمله رانندگان و قالیبافان و زنان خانه دار به چرخهی بیمه شدگان سازمان تامین اجتماعی، همانها که علی دهقان کیا (رئیس کانون بازنشستگان تامین اجتماعی تهران) آنها را «مهمانان ناخوانده» میداند و تاکید دارد که "یا دولت سهم خود را بپردازد یا مهمانان ناخوانده را سر سفرهی دیگری بنشانند"، بحران منابع- مصارف سازمان به شدت تشدید شده و از بعد از سال ۹۷، هرگز ضریب پشتیبانی (شاخص ایستایی و پایداری سازمان) به بالای ۵ برنگشته است؛ و این یعنی تداومِ خطرسازِ یک بحران.
در چنین شرایطی، مهمترین سوال این است که چطور میتوان ورودیهای سازمان را صیانت کرد یا حتی افزایش داد؛ صیانت از ورودیهای فعلی یعنی عمیقتر نشدن بحران و افزایش ورودیها، یعنی ترمیم شرایط و کاستن از عمق این بحران خطرآفرین.
خردادماه سال جاری، محمدحسنزدا (سرپرست سابق سازمان تامین اجتماعی) در این رابطه گفت: اخیرا هم تحت عنوان متناسبسازی از جیب سازمان طرحی را اجرا کردند که هزینههای مستمری را به یکباره تا ۱۸ هزار میلیارد تومان در ماه افزایش داد و باید بپرسیم که تامین اعتبار از کجا خواهد بود؟ با جمعیت سه میلیون و ۵۰۰ هزار نفری بازنشستگان روبه رو هستیم و باید قانعشان کنیم که از نظر تامین منابع نگران نباشند.
وی ادامه داد: سقف دریافت وام هم در دو سال گذشته پرشده و امکان دریافت وام هم نیست. هرچه امکان فروش داشته را هم فروختهاند. اگر فقط هزینههای لازم و ضروری مستمری، درمان و پرسنلی را بخواهیم بپردازیم که با احتساب متناسبسازی به ۲۵ هزار میلیارد تومان میرسد با توجه به اینکه سقف درآمدهای سازمان ۱۳ هزار میلیارد در ماه است، هرماه حدود ۱۰ هزار میلیارد کسری بودجه و زیان انباشته خواهیم داشت. این خطر بزرگی است که سازمان و جامعه را تهدید میکند و جای نگرانی دارد.
اعطای معافیت بیمهای یعنی تعمیق بحران
ده هزار میلیارد تومان کسری ماهانه، یعنی یک خطر بسیار جدی؛ سالهاست که دولت برای خود یک معافیت بیمهای خودخواسته تعریف کرده؛ نه سه درصد سهم بیمه بیمه شدگان عادی و نه سهم بیمه کارفرمایی ۲۳ گروه بیمه شده خاص، هیچ کدام را نمیپردازد و اگر این معافیت بیمهای به هر شکلی (با توافقنامه، با تصویب نامه، در قالب تسهیل شرایط کسب و کار و غیره) به کارفرمایان اعطا شود و از سهم کارفرمایی بیمه شدگان عادی نیز کاسته گردد، کسری ۱۰ هزار میلیاردی ماهانه به شدت عمیقتر خواهد شد؛ تا جایی که سازمان از انجام تعهدات بسیار ساده خود مثل پرداخت به موقع مستمری بازنشستگان، ناتوان خواهد ماند.
تلاش برای دادن یارانه بیمهای به کارفرمایان یا اعطای معافیت کامل بیمهای، براساس یک فرضیه شکل گرفته است: سهم هزینههای بیمهای کارفرمایان سنگین است در مواردی کمرشکن است و این هزینههای بیمهای مخل تولید است و تولیدکننده را به دردسر میاندازد پس برای «حمایت از تولید» باید سهم بیمه پرداختی توسط کارفرمایان کشور کاهش یابد. این در حالیست که اکبر شوکت (عضو کارگری هیات امنای سازمان تامین اجتماعی) این فرضیه را «نادرست» و «غیرعلمی» میداند و در این رابطه میگوید:
«بررسیهای صورت گرفته در مورد سهم تامین اجتماعی از مشکلات تولیدکنندگان، منطبق با سهم تامین اجتماعی در هزینههای تولید نیست و اکثر بررسیهایی که توسط مراکز پژوهشی مانند مرکز پژوهشهای مجلس، انجام شده، نشان میدهند که تامین اجتماعی در اولویتهای پایین دستی رفع موانع تولید قرار دارد و سهم آن از سرجمع هزینههای تولید بسته به هزینههای ثابت و متغیر بنگاهها و تعداد نیروی انسانی، در بنگاههای بزرگ، متغیر و بین ۵ تا ۱۰ درصد و در بنگاههای کوچک و متوسط، حدود ۲ تا ۳ برابر این میزان است؛ در نتیجه سهم تامین اجتماعی جز کمترین هزینههاست؛ البته مشکلات بنگاههای صنعتی با تامین اجتماعی بیشتر معطوف به جرایم بیمهای آنهاست که سازمان تامین اجتماعی با تهیه فرمولی، کارفرمایان خوش حساب را از بخشودگی تا سقف ۱۰۰ درصدی جرایم بیمهای بهرهمند میکند.»
با این حساب، یک فرضیه نادرست و غیرعلمی میتواند حیات سازمان و بیمه شدگان آن را در معرض خطر جدی قرار دهد. تلاش برای اعطای معافیت بیمهای به کارفرمایان یعنی به خطر انداختن حقوق مزدی و معیشتی مستمریبگیران و به مخاطره افکندن حقوق درمانی شاغلان؛ اگر کسری ۱۰ هزار میلیارد تومانی تشدید شود، همهی این حقوق در معرض خطر نابودی قرار میگیرند.
هزینه سنگینِ تخلفات بیمهای
یکی از راهکارهای جلوگیری از کاستن از سطح ورودیهای سازمان، همین ندادن یارانه بیمهای به کارفرمایان و البته مقابله جدی با تخلفات بیمهای است؛ سالهاست که تخلفات بیمهای، کمر سازمان را خم کرده؛ کارگرانی که حقوقی بسیار بالاتر از حداقل دستمزد میگیرند، در یک توافق ضمنی به کارفرما اجازه میدهند حق بیمه آنها را حداقلی رد کند؛ و فقط دو سال آخر را برای آنها حق بیمه واقعی بپردازد (حقوق بازنشستگی بسته به میزان حق بیمه دو سال آخرِ بیمهپردازی است)؛ در این شرایط، ورودیهای سازمان به شدت کم میشود؛ بیمه شدهای که ۲۸ سال بیمه حداقلی پرداخته، قرار است تمام سالهای بازنشستگی از زمان خاتمه خدمت تا فوت، مستمری بسیار بالاتر از حداقلی بگیرد و این یعنی برهم خوردن تمام موازنههای بیمهای.
مدیران سازمان نه تنها نباید تن به پذیرش هیچ مدل از معافیت بیمهای بدهند، بلکه باید با اصلاح نرمافزارهای بیمهای مقابل این تخلفات بایستند؛ لیست بیمه باید در تطابق کامل با لیست حقوق باشد تا هیچ تخلفی ممکن نشود.
افزایش پایدار ورودیها با افزایش عادلانه و قانونی دستمزد شاغلان
جلوگیری از این تخلفات و ممانعت از دادن معافیت یا یارانه بیمه، از کاستن ورودیها جلوگیری میکند؛ اما چطور میتوان ورودیها را افزایش داد؛ اولین راه، پایبندی دولت به تعهدات بیمهای و پرداختن سهم بیمهی بیمه شدگان عادی و سهم کارفرمایی بیمه شدگان خاص است؛ یعنی بدهی جاری خود را سالانه بپردازد؛ علاوه بر این باید بدهی انباشته تاریخی خود که مرز ۴۰۰ هزار میلیارد تومان را پشت سر گذاشته، به سرعت در یک بازه زمانی کوتاهِ نهایت پنجساله پرداخت کند؛ جالب اینجاست که نمایندگان مجلس با این بهانه که لایحه دائمی شدن همسانسازی برای دولت جدید بار مالی دارد، مانع از تصویب آن میشوند؛ بند دوم و سوم این لایحه دولت را مکلف میکند بدهی تاریخی خود را در یک بازه پنجساله کامل تسویه نماید.
اما راهکار اصولی و استاندارد دیگری نیز برای افزایش سطح ورودیهای سازمان وجود دارد؛ راهکاری که براساس علم و اسلوبهای اکچوئری تعریف شده: افزایش عادلانه حقوق شاغلان.
بزرگترین منبع ورودی سازمان، حق بیمه شاغلان است و اگر دستمزد شاغلان براساس الزامات ماده ۴۱ قانون کار افزایش یابد، ورودیهای سازمان افزایش مییابد و سازمان میتواند از محل حق بیمه دریافتی، ماده ۹۶ قانون تامین اجتماعی (تطابق مستمریها با هزینههای حداقلی زندگی) را اجرایی کند و دیگر نیازی به همسانسازی نیست.
شوکت در این رابطه میگوید: دولتیها در شورایعالی کار در مقابل افزایش عادلانه و قانونی دستمزد کارگران و مستمری بازنشستگان ایستادگی میکنند و نمیگذارند ماده ۴۱ قانون کار و ماده ۹۶ قانون تامین اجتماعی اجرایی شود؛ بعد برای اینکه مخالفتها و اعتراضات گسترده بازنشستگان را «تا حدودی» تسکین ببخشند، سراغ راهکارهای غیرعلمی مانند همسانسازی و متناسبسازی میروند؛ این راهکارها یعنی برداشت بیرویه از منابع قلیل سازمان؛ درحالیکه افزایش منظم و سیستماتیک ورودیها فقط از طریق افزایش حقوق شاغلان ممکن است؛ وقتی حداقل حقوق زیاد شود (مطابق سبد معیشت یا لاقل تورم ناظر بر سبد معیشت) به تاسی از آن، حداقل مستمری هم افزایش مییابد و دیگر نیازی به اجرای همسانسازی و تشدید بحران منابع و مصارف در سازمان نیست.
حمیدرضا سیفی (دبیرکل کانون عالی انجمنهای صنفی کارفرمایی ایران) نیز ضمن هشدار در ارتباط با بحران منابع تامین اجتماعی میگوید: منابع همسانسازی دیده نشده و بحران بیشتری را در سازمان تامین اجتماعی در انتهای سال خواهیم دید. این بنگاه متعلق به کارگر و کارفرما است اما در اهداف کلان و کوتاه مدت و حتی در فرایند شرکتها دخالت عملی ندارد و خروجی مطلوب نخواهد داشت. در اینصورت است که حکمرانی خوب صورت نمیگیرد و در پی آن عدالت اجتماعی به درستی برقرار نمیشود و افرادی که در زیرمجموعه هستند نه رفاه عمومی درستی خواهند داشت و نه رفاه اجتماعی مطلوبی.
افزایش دستمزد مطابق با الزامات ماده ۴۱، به طور خودکار منابع سازمان را به شیوه پایدار افزایش میدهد و از همین محل، مستمریهای افزایش یافته قابل پرداخت میشود؛ این مکانیسم، یک معادله بُرد-بُرد است که هم سازمان و هم بازنشستگان و مستمری بگیران آن، همزمان منتفع میشوند؛ اما نه تنها به دنبال حفظ و افزایش ورودیهای سازمان نیستند، بلکه مدام از لزوم اعطای یارانه بیمهای به کارفرمایان و گره گشایی از تولید! سخن میگویند و دائماً ادعا میکنند افزایش دستمزد مطابق سبد معیشت میسر نیست و باید تورم مهار شود؛ در این فضای معیوب، بحران منابع و مصارف سازمان نه تنها کنترل نمیشود بلکه ماه به ماه عمیقتر خواهد شد؛ دور نیست روزی که سازمان ماهانه بیش از ۱۵ هزار میلیارد تومان کسری داشته باشد و دیگر هیچ بانکی به این بیمهگر کلان کشور وام ندهد؛ در آن صورت، تکلیف ۳.۵ بازنشسته و مستمری بگیر که حیات و مماتشان به همین آب باریکه بازنشستگی وابسته است، به راستی چه خواهد شد؟!
راهکارهای حفظ تعادل در هنگام مصیبت
انسان در هنگامی که در برابر مصیبت های سنگین و دشوار قرار می گیرد تعادل روانی و روحی خود را از دست می دهد بسیاری از مصیبت ها چون فقدان پدر و مادر و یا فرزند و همسر می تواند برای گروهی چنان سنگین و دشوار باشد که به سوی افسردگی و دوری از اجتماع و گوشه نشینی و حتی خودکشی بیانجامد
انسان در هنگامی که در برابر راهکار حفظ تعادل بازار مصیبت های سنگین و دشوار قرار می گیرد تعادل روانی و روحی خود را از دست می دهد. بسیاری از مصیبت ها چون فقدان پدر و مادر و یا فرزند و همسر می تواند برای گروهی چنان سنگین و دشوار باشد که به سوی افسردگی و دوری از اجتماع و گوشه نشینی و حتی خودکشی بیانجامد. از این رو در آداب اسلامی و فرهنگ قرآنی، مجموعه ای از دستورات و آموزه های راهگشا بیان شده تا بستر کنترل و مدیریت بحران را به عهده گیرد و انسان را در مسیر تعادل حفظ کرده و در صورت خروج به آن باز گرداند. در نوشتار حاضر نویسنده با مراجعه به آموزه های قرآنی، راهکارهای حفظ تعادل و بازگشت به آن را در صورت بحران مصیبت بیان می کند. این مطلب را با هم از نظر می گذرانیم. واکنش های انسان در برابر مصیبت ها انسان ها به طور کلی در هنگام برخورد با مصیبت هایی چون مرگ فرزند و پدر و مادر و نیز همسر و بستگان و دوستان واکنش های شدید عاطفی و احساسی بروز می دهند. هر چند که همگی می دانند مرگ امری همزاد با زندگی دنیوی است و اگر از آخرت به عنوان حیات محض بدون مرگ و انتقال از جهانی به جهانی دیگر یاد شده در همان حال بر این مسئله که زندگی در دنیا همزاد مرگ است تأکید شده است. از آن دم نخست که ترکیب سلولی اتفاق می افتد و جان در کالبد آدمی دمیده می شود تا زمانی که در این جهان زیست می کند، هر آن، مرگ به عنوان عنصر درونی ممکن است بر عنصر حیاتی و زندگی غلبه کرده و چیره شود.
از نظر قرآن، مرگ و حیات هر دو آفریده ای از آفریده های خداوند هستند. این دو آفریده همانند شب و روز درهم تنیده شده اند و هر چند که گاه به نظر می رسد تنها مرگ و یا تنها زندگی محض حضور دارد ولی این تصویری درست نیست بلکه در جهان ماده و دنیایی که در آن زندگی می کنیم زندگی و مرگ همانند شب و روز درهم تنیده شده اند و برای تاری از زندگی پودی از مرگ همراه و هم نشین است. از این رو گفته اند مرگ همزاد زندگی در جهان مادی و دنیاست. علی رغم همه شناختی که انسان نسبت به مفهوم زندگی و مرگ دارد، باز نمی تواند واکنش های عاطفی و احساسی خویش را کنترل کند. هر چه انسان از نظر عاطفی قوی تر و احساسات وی شدیدتر باشد، واکنش هایش نیز شدیدتر می شود. این مسئله نسبت به کسانی که ارتباط و پیوندی بیش تر از دیگران با هم دارند قوی تر خود را نشان می دهد. غم و اندوه از راهکار حفظ تعادل بازار دست دادن کسی و یا چیزی برای برخی هم چون از دست دادن بخشی از وجود خود شخص تلقی می شود. انسان ها به سبب انس گرفتن با هر چیزی و یا هر کسی، نوعی احساس تعلق و علاقه به وی پیدا می کنند و حضور او برای آنها ایجاد آرامش می نماید. از این رو انسان به برخی از چیزها و جانورانی که در پیرامون و یا با او زندگی می کنند انس گرفته و هنگام از دست دادن آن احساس کمبود می کند. این احساس کمبود زمانی شدیدتر می شود که شخص ارتباط و علاقه و علقه بیش تری به آن داشته باشد به گونه ای که نبود آن برای وی دردناک می شود. بنابراین می توان براساس مطالب پیش گفته به این مطلب رسید که عواطف انسان ها در حوزه واکنش ها می تواند متفاوت باشد و هر چه عواطف قوی تر و شخص احساسی تر باشد واکنش هایش نیز شدیدتر خواهد بود؛ چنان که هر چه ارتباط میان دو کس و یا دو چیز بیش تر باشد این واکنش می تواند راهکار حفظ تعادل بازار بحران زاتر و قوی تر باشد. البته از آن جایی که شناخت انسان نسبت به هستی و اهداف آفرینش و مدیریت و ربوبیت آن تأثیرگذار است می توان گفت که واکنش های احساسی و عاطفی نیز متأثر از شناخت متفاوت و مختلف است و در شدت و ضعف آن و یا حتی مدیریت و کنترل بحران ها و مصیبت ها نیز تأثیرگذار می باشد.
از این رو می بایست همواره بر مسئله شناخت و علم و دانش شخص در کنار نسبت عاطفی بودن شخص و شدت و ضعف پیوند و علاقه تأکید داشت. در داستان ها و گزارش هایی که قرآن و یا تاریخ روایی و ماثور، از واکنش های پیامبران و الگوهای برتر انسانی بیان کرده می توان نمونه هایی از واکنش ها را براساس علقه و پیوند، شناسایی کرد که بیانگر مطالب پیش گفته و صحت و درستی آن باشد. قرآن گزارش می کند که در هنگام فقدان حضرت یوسف(ع) که یعقوب(ع) چنان گریست که چشمانش نابینا شد. این مصیبت برای حضرت چنان سخت و دشوار بود که نزدیک بود بدان سبب جان از کالبدش بیرون رود. از این رو وی را سرزنش می کنند که چرا نسبت به مرگ (براساس تفسیر فرزندان) و یا فقدان یوسف (براساس تفسیر یعقوب) این گونه واکنش نشان می دهد که موجب بیماری و رنجوری و حتی مرگ او شود. قرآن گزارش می کند که آن حضرت(ع) نسبت به یوسف(ع) بسیار علاقه مند بود و این علاقه به گونه ای بود که حتی برادران یوسف آن را با تعبیر گمراهی و ضلالت معنا می کنند و نسبت به حضرت یوسف(ع) حسادت می ورزند. نبود یوسف(ع) برای یعقوب(ع) بسیار سخت و دشوار بود و برای تحریک عواطف فرزندان دیگر اقدام به گریه و زاری می کرد تا نقش پیوند و علقه ها را در زندگی بشری نشان دهد. به سخن دیگر می توان از رفتار حضرت یعقوب(ع) و واکنش های وی نتایج بسیاری به دست آورد که یکی از آن ها بیان آشکار عواطف و احساسات نسبت به دیگری است که بخشی از وجود شخص را تشکیل می دهد. فرزندان دیگر ناخواسته عواطف و علقه برادری و حتی همراه بودن در یک محیط خانوادگی را نادیده گرفته بودند و به گونه ای رفتار می کردند که بیانگر فقدان عواطف و احساسات نسبت به دیگری بود، از این رو تشدید عواطف و احساسات از سوی یعقوب(ع) برای بیدار کردن عواطف و احساسات مرده برادران بود تا در مسیر درست کمالی قرار گیرند؛ زیرا حضرت یعقوب(ع) چنان که قرآن گزارش می کند از زنده بودن فرزند و دروغ بودن مرگ وی توسط گرگان آگاه بوده است. آن حضرت(ع) هم توانست عواطف و احساسات واقعی خودش را در گریه بر فرزند آشکار سازد و هم توانست عواطف و احساسات مرده و یا خفته فرزندان را بیدار کند به گونه ای که برادر بزرگ تر به صراحت با بیان ناتوانی در برابر شداید و مصیبت دیگر، عواطف و احساسات خویش را نشان می دهد و حاضر نمی شود که با کاروان به کنعان بازگردد درحالی که برادر دیگر را در بازداشتگاه مصریان می دید. در گزارش های روایی از واکنش های حضرت پیامبر(ص) هنگام مرگ فرزندش ابراهیم نیز مطالب بسیاری وارد شده است.
آن حضرت بر مرگ فرزند گریست و اندوهگین شد. بنابراین می توان گفت که واکنش نسبت به مصیبتی، یک امر طبیعی است و اگر انسانی نسبت به مصیبتی واکنش نشان ندهد، انسانی غیر متعادل و غیرکامل است؛ زیرا عواطف و احساسات، بخشی از وجود انسانی است و فقدان آن و یا عدم بروز و ابراز آن می تواند بیانگر عدم تعادل شخصیتی باشد. چنانکه اشاره شد پیامبر(ص) به هنگام فوت فرزندش ابراهیم، می گریست و اشک می ریخت، شخصی با تعجب به آن حضرت عرض کرد: یا رسول الله شما هم که خود پیامبرید و از همه چیز آگاهید، می گریید؟ حضرت فرمود: دل می سوزد و اشک روان می شود (و این برای من که یک انسانم، امری طبیعی است) اما چیزی نمی گوئیم که خدا را ناپسند آید. این حکایت گویای آن است که هر انسان بطور طبیعی در مصیبتها و سختی ها و آزمایشهای الهی می تواند و حق دارد بگرید و اندوهگین شود اما درعین حال باید، این رخداد را عطیه ای از جانب خدا برای خود بداند و به مالکیت مطلق او اقرار و اعتراف کند و لذا سخنان و یا رفتارهای اعتراضی و خارج از حد اعتدال بر زبان نراند و بروز ندهد که بیم آن می رود همین مصیبت، عامل انحطاط و بدبختی او شود. در مصیبت کربلا نه تنها حضرت زینب کبرا(س) گریست و در برابر هر مرگی، ضجه و شیون کرد بلکه حضرت امام حسین(ع) نیز این گونه بود و مصیبت ها را با احساسات و عواطف خویش پاسخ می داد و لذا داستان کربلا حاوی بسیاری از واکنش های احساسی و عاطفی یاران و دوستان و بستگان امام حسین(ع) و نیز خود آن سرور شهیدان و جوانان اهل بهشت است.
حضرت زینب(س) هرچند که می فرماید: ما رایت الاجمیلا؛ در کربلا جز جمال جمیل الهی را مشاهده نکردم؛ ولی همان حضرت(س) در بسیاری از مواقف گریست و نوحه و شیون سر داد. دیدن جمال جمیل الهی و زیبایی های کربلایی بدان معنا نیست که ایشان نسبت به مصیبت از دست دادن برادر و یا سرور کائنات، واکنشی را نشان ندهد. آن حضرت در همان حال که زیبایی های عاشقانه عرشیان و خون الهی در صحرای تشنه کربلا را جاری و روان می دید که به اسلام، زندگی دوباره می بخشد با این همه، از دست دادن فرزندان و برادر را نیز می دید و به عنوان یک انسان کامل نسبت به فقدان ایشان احساسات و عواطف انسانی خویش را بروز می داد و می گریست. بنابراین تحمل مصیبت و پذیرش حکم و قضای الهی به معنای آن نبود که حضرت احساسات انسانی خویش را بکشد و بروز ندهد. استرجاع، گامی به سوی تعالی روحی و معنوی ازنظر قرآن و اسلام، هر مصیبت و امری در جهان می تواند نشانه ربوبیت کامل الهی باشد. از این رو مؤمنان و ربانیون در هنگام برخورد با مصیبت ها واکنش هایی را نشان می دهند که آنان را به سوی خداوند بالا می برد. هر مصیبتی برای ایشان موجبات تقرب و تعالی را فراهم می آورد و به جای این که از خداوند دور سازد آنان را به سوی خداوند بالا می برد. هر مصیبتی برای ایشان موجبات تقرب و تعالی را فراهم می آورد و به جای این که از خداوند دور سازد آنان را به سوی وی به شکل جاذبه و کهربا می کشد و نزدیک می سازد. و لذا مصیبت ها برای اهل ایمان، راهکار تقرب جویی است.
هر مصیبتی را چنان تحمل می کنند تا بتوانند بیش تر و عاشقانه تر به سوی خداوند پرواز کنند. این گونه است که در نگاه آنان هر مصیبتی به جای آن که از مقام جلال الهی باشد از مقام جمال الهی است. به سخن دیگر، هر مصیبت و بلایی که مؤمن درباره خود و یاران و بستگان می بیند، نه تنها آن را نشانه ای از خشم و مقام جلالی و جبروتی الهی نمی داند بلکه آن را از مقام جمال الهی می شمارد که زمینه وبستر کمالی شخص را فراهم می آورد. از این رو تحمل مصیبت برای آنان نیز زیباست؛ در حالی که به عنوان یک انسان طبیعی، نسبت به فقدان دوست و برادر و پدر و مادر گریه می کنند و در فراق ایشان می سوزند. اگر مرگ مومنی را می بینند از این که یاری را از دست داده و از همراهی و همگامی و همدلی وی بی بهره شده اند رنج می برند و برخود می گریند. گریستن آنان بر خود است که یار و همدم و همراهی را از دست داده اند که می توانست آنان را در مسیر کمالی یاری رساند. با این همه به حکم هر که مقرب تر است جام بلا بیش ترش می دهند، بر این باورند که جمال الهی اقتضای این را دارد تا شخص، خود را در مسیر بلاها و سختی ها و مصیبت ها به کمال برساند؛زیرا دست یابی به هر مقصد و مقصودی با تلاش و رنج شیرین است و اصولا برخی ها شیرینی سختی و مصیبت را بیش تر از شیرینی دست یابی به هدف می دانند. انسان مومن هنگامی که مصیبتی را می بیند آن را نشانه و هشداری برای خود می داند تا مالکیت مطلق خداوند و ربوبیت او را در نظر آورد و هرگزدر هیچ لحظه ای مالکیت خدا و فقر ذاتی خویش را از یاد نبرد. از این رو با دیدن هر مصیبتی نخستین کلام وسخنی که بر زبان می آورد، گفتن استرجاع یعنی انالله و انا الیه راجعون است. حقیقت استرجاع آیه ۱۵۶ سوره بقره توضیح می دهد که مومنان هنگامی که با مصیبتی مواجه می شوند به گفتن استرجاع به عنوان نخستین کلام اقدام می کنند و بر این باورند که با گفتن این کلمات اقرار به آن چیزی می کنند که واقعیت هستی است. حقیقت استرجاع را می بایست در اعتراف شخص به مالکیت خداوند بر انسان و هستی و اقرار به مرگ دانست. در روایتی از امام علی(ع) نقل شده: با گفتن انالله به مالکیت خدا بر خود اقرار می کنیم و با گفتن الیه راجعون بر مرگ خود اعتراف داریم. (نهج البلاغه، حکمت ۹۹ و نیز نورالثقلین ذیل آیه) انسان های مومن در مصیبت ها جوهره خویش را نشان می دهند و به این حقیقت که وجود آنها فقری است و شخص حتی بر جان خویش مالک نمی باشد بلکه مالک حقیقی خداست، اقرار می کنند.
این گونه است که واقعیت مرگ را به سادگی می پذیرند و در برابر آن واکنش اعتراضی نشان نمی دهند؛ بلکه با پذیرش مصیبت ومرگ با آن کنار می آیند و در همان حال به عنوان انسان، عواطف و احساسات خویش را بروزمی دهند و به سبب از دست دادن همدم و همراهی صدیق و همدل، می گریند. مقام صابران صبر بر مصیبت به معنای آن نیست که شخص احساسات و عواطف خویش رابروز ندهد بلکه به این معناست که ضمن پذیرش مالکیت الهی و ربوبیت وی، عواطف و احساسات خویش را کنترل ومدیریت کند تا به گونه ای براو چیره و غالب نشود که وی را از حالت اعتدال شخصیتی بیرون برد و رفتارها و کردارهای بیرون از شان انسانیت به ویژه در برابر خداوند مالک نشان دهد و این همان مقام رضاست که یکی از مقامات عرفانی شمرده می شود. خداوند در آیات ۱۵۵ و ۱۵۶ سوره بقره استرجاع صابران را هنگام رو به رو شدن با مرگ و ترس و دیگر مصیبت ها بیان می کند و آن را عاملی مهم در ایجاد تعادل شخص برمی شمارد. انسان ها همواره در طول زندگی خویش با انواع و اقسام آزمون ها و ابتلائات رو به رو می شوند تاجوهره خویش را بنمایانند و ذات خویش را صیقلی و جلا دهند. مصیبت ها، آزمون های دشواری است که شامل ترس و گرسنگی و ضررهای مالی و جانی و کاهش محصولات و مواد غذایی و یا حتی از دست دادن نوه ها و نبیره ها می شود در این شرایط انسان می بایست نشان دهد که موجودی شکیبا است و این مسایل موجب نمی شود تا احساسات و عواطف طبیعی به گونه غیرعادی مدیریت نفس و جان و رفتارش را در دست گیرد و او را به سوی فقدان تعادل و سلامت روحی و روانی بکشاند. این شدنی نیست مگر آن که شخص خود را به باور استرجاع برساند و در مقام استرجاع بنشیند.
آثار و برکات استرجاع هرچند که به نظر می رسد استرجاع، گفتن «انا لله و انا الیه راجعون» است و این تنها عبارت جمله ای بیش نیست ولی می بایست پذیرفت که استرجاع حقیقی و واقعی به معنای پذیرش مالکیت مطلق و کامل خداوندی است. پذیرش چنین امری می تواند آثار بسیاری را به دنبال داشته باشد که نخستین آن مدیریت احساسات و عواطف و هدایت آن به سوی کمال و تقرب جویی است. از این رو خداوند استرجاع صابران را نشانه ای ازهدایت یابی واقعی مومنان می شمارد و در آیات ۱۵۵ تا ۱۵۷ تشریح می کند که شخص با باور استرجاع، خود را در مسیر کمالی و تقربی قرار داده که آثار آن به اشکال مختلف در زندگی وی پدیدار می شود. دراین راستا شخص در مقام رحمت خاص الهی قرار می گیرد و خداوند رحمت ویژه خود را به سوی او روانه می سازد. بهره مندی شخص از تحیات و سلامهای مداوم خداوندی و وصل شدن وی به پروردگار خود از دیگر آثاری است که از این راه نصیب شخص می شود. بدین ترتیب خداوند بر او صلوات می فرستد و او را به خود متصل می سازد. اگر مومن تا پیش از این تنها از سلام خداوندی بهره مند بود از این پس به خداوند و ربوبیت خاص او متصل می شود. درآیات بسیاری از انسان ها و مومنان خواسته شده است تا با خداوند پیوندی محکم برقرار کنند، کسی که مصیبت را در مقام صابران تحمل می کند با این کار خویش اتصال خود را با پروردگار خویش محکم می سازد و ازاین اتصال خاص بهره مند می شود. این گونه است که زمینه های توفیق در امور از جمله این آزمایش و آزمایش های دیگر را به دست می آورد و خداوند همراه و همگام او به حکم ربوبیت خاص در وی جلوه کرده و دستگیر و یار او می شود. بنابراین دربرابر مصیبت های دیگری چون ترس و گرسنگی و اموری مانند آن توفیق الهی رفیق او خواهد بود. از دیگر آثار چنین مقامی آن است که از بشارت خاص نیز سودمند می شود و مقام استرجاعی و پذیرش واقعی مالکیت خداوندی در مقام صبر، به وی این مژده را می دهد که اهل بهشت خاص الهی می شود. از این رو پاداش عظیم را درآغوش می کشد و افزون بر مقام تقرب جویی به پاداش های بهشتی نیز نائل می شود. کسی که در مصیبت ها و فقدان ها، صبر پیشه گیرد و استرجاع واقعی و حقیقی نماید در حقیقت از غیر خدا بریده و به خدا پیوسته است واین پیوستگی است که به وی آرامش خاصی می بخشد که از هیچ چیز دیگری به دست نمی آ ید. این ها نمونه هایی ا ز آثار استرجاع واقعی بردن به خداوند به هنگام مصیبت های وارده است. بنابراین لازم است همواره به این مفهوم توجه کرد و با مشکلات و مصیبت ها از این منظر نگریست و با حفظ احساسات و عواطف و هدایت آن به سوی کمال از فواید و آثار آن نیز بهره مند شد.
دیدگاه شما