مبنای این نوع تحلیل آن است که اگر چشم انداز اقتصادی کنونی یا آتی کشور خوب باشد، پول آن کشور باید قدرت مییابد.
تحلیل بنیادی چیست؟
این روزها که بازار سهام داغ است برخی از سرمایهگذاران که از تبحر و تجربه برخوردارند خودشان مستقیما به خرید و فروش سهام شرکتها اقدام میکنند.
این افراد اصول بنیادی عرضه و تقاضا به خوبی میدانند که قبل از انتخاب سهام یک شرکت باید به دقت و به صورت جامع وضعیت آن شرکت و سهام مورد نظرشان را بررسی و تحلیل کنند.
بنابراین سرمایهگذارانی که از تخصص مشاور در این زمینه کمک نمیگیرند، باید از قدرت تحلیلی بالا و همچنین دانش کافی در این زمینه برخوردار باشند تا اصول بنیادی عرضه و تقاضا بتوانند نتایج خوبی از این نوع سرمایهگذاری بگیرند.
روشهای زیادی برای تحلیل بورس وجود دارد که هرکدام مزایای خود را دارند اما باید در نظر داشت که برای یک سرمایهگذاری موفق، بهتر است با توجه به استراتژی خود از یک یا چند روش تحلیلی استفاده کنید.
به طور کلی سرمایهگذاران نباید روشهای استفاده از تحلیل بورس را نادیده بگیرند چرا که در طول زمان شاهد اثرات بسیار مثبت این روشها خواهند بود.
همانطور که قبلا اشاره کردیم روشهای زیادی برای تحلیل وجود دارند اما تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال دو روش شناخته شدهتر و پرکاربردترین هستند.
تحلیل بنیادی چیست؟
نام دیگر تحلیل بنیادی، تحلیل فاندامنتال یا اساسی است البته به آن پایهای هم میگویند.
تحلیل بنیادی قدیمیترین روش و به نوعی میتوان مهمترین روش تحلیل بورس دانست.
سرمایهگذار در این روش عوامل اصلی اثرگذار بر قیمت سهام یک شرکت را بررسی میکند و براساس آن، تصمیم میگیرد که این سهام مناسب هست یا خیر.
در واقع این تحلیل با مطالعه تمامی موارد تاثیرگذار بر ارزش مثل وضعیت مالی شرکت، شرایط اقتصادی، صنعت و… انجام میشود و هدف اصلی و اساسی چنین تحلیلهایی کشف ارزشی است که بتوان آن را با قیمت فعلی مقایسه کرد که در نهایت سرمایهگذار بتواند براساس این تحلیل، برای خرید یا فروش سهم و اوراق بهادار تصمیمگیری کند.
یک تحلیلگر بنیادی باید بتواند دلیل اینکه چرا و با چه قطعیتی، اتفاقات مختلف مثل افزایش نرخ بر اقتصاد کشور که در نتیجهی آن، عرضه و تقاضای یک دارایی را تحت تاثیر قرار میدهد را تعیین کند.
به عبارت دیگر در روش تحلیل بنیادی، سرمایهگذار ابتدا اقتصاد و بازار را تجزیه و تحلیل میکند تا بتواند زمان مناسب برای سرمایهگذاری را تشخیص دهد.
بعد از آن به تحلیل بخشهایی میپردازد که دارای چشماندازهای مناسبی باشند و در نهایت با تحلیل بورس، اگر به این نتیجه برسد که زمان مناسبی برای سرمایهگذاری هست، در اقدام بعدی به تحلیل شرکتهای آن صنعت میپردازد.
با استفاده از تحلیل بنیادی میتوان به شناخت کاملی نسبت به آینده یک شرکت یا صنعت پیدا کرد که در تصمیمگیری نهایی کمک به سزایی میکند.
مزایا و معایب تحلیل بنیادی چیست؟
به طور خلاصه میتوان گفت استفاده از این روش موجب میشود:
- به امنیتی در برابر موج روانی بازار دست پیدا کرد
- برای تمرکز روی سرمایهگذاریهای بلندمدت روشی مناسب و موثر است
- امکان شناسایی سهام مناسب را برای سرمایهگذاری بلندمدت دارد
- ضریب خطای کمتری در مقایسه با سایر روشهای تحلیلی دارد
اما معایبی هم دارد. مثل:
- به تبحر و تخصص بالایی نیاز دارد
- تحقیقات در این روش بسیار زمانبر و پرهزینه هستند
- روشی پر از پیچیدگی است که موجب میشود یادگیری آن زمانبر باشد
- تغییرات محیطی میتوانند در تحلیل، خطا ایجاد کنند
تجزیه و تحلیل روش بنیادی چگونه انجام میشود؟
یک تحلیلگر بنیادی اهمیت ویژهای به جنبههای نامشهور مثل کیفیت مدیریت و سهم بازار را میدهد.
از طرفی داشتن بینش جامع در مورد جهت بازار و روند صنعت، تصویر بهتر و کاملتری را ارائه میکند.
در اصل، اصول یک شرکت به دوجنبه کمی و کیفی تقسیم میشود که بسیاری از تحلیلگران، زمان تصمیمگیری دو جنبه را در نظر میگیرند.
اصول کمی در تحلیل بنیادی
معمولا اصول کمی قابل اندازهگیری هستند و به ویژگیهای عددی در مورد یک عملیات تجاری اختصاص مییابد.
این اصول از طریق صورتحسابهای مالی شرکت به دست میآیند و این صورتحسابها، درآمدهای کوتاهمدت، نقدینگی و سایر داراییها را نشان میدهند.
سه نوع صورت وضعیتهای مالی عبارتند از: ترازنامه، صورتحساب درآمد و صورتحساب سود و زیان که از اهمیت زیادی برخوردارند.
ترازنامهها توانایی شرکت برای برقراری تعادل بین داراییها و میزان بدهی که به سایر نهادهای مختلف دارد را نشان میدهد.
صورتحساب درآمد، میزان درآمد و مخارج شرکت را در یک بازه زمانی مشخص نشان میدهد.
از این طریق میتوان میزان نقدینگی شرکت برای خرید آنچه که برای بهبود یا گسترش کسب و کار مورد نیاز است را بررسی کرد و همچنین میتوانید متوجه شوید که شرکت درآمدی را به دست آورده یا از دست داده است.
تحلیل بنیادی کمی کمک میکند، تشخیص دهید که آیا شرکت پولسازی میکند یا نه، چقدر از هر دلاری که به دست میآورد، سود میکند، آیا میزان درآمد در کوتاهمدت افزایش پیدا میکند و…
در نظر داشته باشید که یک شرکت سالم باید توانایی تسویهی بدهی خود را داشته باشد.
اصول کیفی در تحلیل بنیادی
در روش کیفی، علاوه بر مطالعه اعداد موجود در صورتحسابهای مالی باید جنبههای نامشخص کسب و کار را تحلیل کنید.
این جنبهها یا عوامل که شامل کیفیت نحوه مدیریت مدیران اجرایی، مجوزها و گواهینامهها، اعتبار نام تجاری و تکنولوژیهای مورد استفاده یک شرکت هستند، دقت کمتری در ارزیابی دارند.
یک سرمایهگذار باید از صنعت و حوزهای که تمایل به سرمایهگذاری در آن را دارد، اطلاعات کافی داشته باشد.
یکی از جنبههای کیفی، کیفیت مدیریت است که نباید به سادگی از کنار آن عبور کرد اما برای اینکه به عمق این ماجرا پی ببرید باید سرمایهگذار بزرگی باشید.
سرمایهگذاران یا تحلیلگران معمولی فقط میتوانند اطلاعات اولیه را با رجوع کردن به وبسایتها و یا پرس و جو کردن در مورد مدیران، این اطلاعات را به دست آورند.
همچنین نیاز است که در مورد رشد کلی صنعت، سهم بازار در میان سایر کمپانیها و مشتریان اطلاعاتی داشته باشید.
تحلیل کیفی میطلبد تا به چرخه کسب و کار توجه داشته باشید چرا که تمام این مسائل در سلامت مالی یک شرکت تاثیرگذار است.
تحلیل بنیادی اساس سرمایهگذاری است و هدف هر سرمایهگذاری این است که دنبال سهام بنیادی باشد.
تفاوت تحلیل بنیادی با تحلیل تکنیکال در چیست؟
تفاوت این دو روش تحلیلی در این است که تحلیل تکنیکی مبتنی بر قیمت و حجم مبادلات است و عوامل موثر بر قیمتها نادیده گرفته میشود.
در تحلیل بنیادی هر عاملی که باعث تغییر بر عرضه و تقاضا روی قیمت سهم میشود مورد بررسی و مطالعه قرار میگیرد.
اگر هنوز اپلیکیشن خودتان را آپدیت نکرده اید از دو لینک زیر نسخه های جدید را از گوگل پلی و بازار دریافت کنید و از دو امکان جذاب و جدیدمون استفاده کنید 🙂
تحلیل تکنیکال و فاندامنتال در بازار فارکس
برای معامله کردن در هر بازاری اصول بنیادی عرضه و تقاضا از جمله فارکس می توان از دو نوع تحلیل تکنیکال و فاندامنتال استفاده کرد که هر کدام ویژگی ها و مزیای خاص خود را دارند و البته می توان به صورت همزمان از هر دو آنها نیز بهره جست. در این مقاله می کوشیم هر دو این تحلیل ها و موارد استفاده آنها را توضیح دهیم.
تحلیل تکنیکال
تحلیل تکنیکال (Technical Analysis) تحلیلی است که با استفاده از الگوهای قیمتی (که از بررسی رفتار قیمت در گذشته بازار استخراج شده اند) یا ابزارهای آماری و ریاضیاتی مانند اندیکاتورها و اسیلاتورها انجام می شود و کسانی که از این نوع تحلیل بهره می گیرند، با استفاده از چارت ها اصول بنیادی عرضه و تقاضا اقدام به تحلیل و پیش بینی قیمت در آینده بازار می کند.
تحلیل تکنیکال بر سه اصل اساسی بنیان گذاری شده است:
- همه چیز در قیمت لحاظ شده است.
- قیمت ها بر اساس روندها حرکت می کنند.
- تاریخ تکرار می شود.
مختصرا در ادامه به توضیح هر یک از این اصول می پردازیم .
اصل اول تحلیل تکنیکال: همه چیز در قیمت لحاظ شده است!
اولین اصل در تحلیل تکنیکال این است که هر چیزی که بتواند در قیمت تاثیرگذار باشد اعم از عوامل سیاسی، اقتصادی، جغرافیایی، نظامی و . در قیمت لحاظ می شود. پس یک تحلیلگر تکنیکال بر این باور است که تحلیل قیمت و حرکات آن تنها چیزی است که به آن نیاز داریم .
قریب به اتفاق تحلیل گران تکنیکی معتقدند نیرویی که جهت عرضه و تقاضا را تعیین می کند برآیند عوامل فاندامنتال است و مربوط به اقتصاد بازار می شود و نمودارها هرگز به تنهایی علت بالا یا پایین آمدن قیمت نیستند بلکه نشان دهنده میزان تاثیر عوامل بنیادی هستند . تحلیلگر تکنیکال می داند که دلایل زیادی برای نوسان قیمت ها وجود دارد و صرفا بر این باور است که برای پیش بینی تغییرات آینده قیمت نیازی به دانستن این دلایل وجود ندارد .
اصل دوم تحلیل تکنیکال: قیمت ها بر اساس روندها حرکت می کنند
اصل دوم تحلیل تکنیکال پذیرش این مفهوم است که قیمت ها بر اساس روند حرکت می کنند. در واقع هدف از بررسی نمودار قیمت شناسایی روند هاست. در واقع اکثر تحلیل گران تکنیکال بر این باورند که ماهیت روندها یکسان است و همواره کافی است روند فعلی را ارزیابی کنیم. این اصل را شاید بتوان به این صورت نیز بازگویی کرد که قیمت ها به روند فعلی خود ادامه می دهند تا زمانی که عوامل بازدارنده حرکت آنها را متوقف کند .
اصل سوم تحلیل تکنیکال: تاریخ تکرار می شود
بخش بزرگی از مباحث تحلیل تکنیکال و مطالعه رفتارهای بازار، مشابه روانشناسی در انسان ها است. به عنوان مثال الگوهای قیمتی نمودارهایی که صد اصول بنیادی عرضه و تقاضا سال پیش ترسیم شده اند دقیقا منعکس کننده تاثیر مسائل آن دوره از نظر روانشناسی در روند قیمت ها هستند .
این تصاویر به وضوح روانشناسی بازار را آشکار می کنند و از زمانی که الگوها به خوبی در گذشته عمل کرده اند فرض شده است که در آینده نیز جوابگو خواهند بود. پایه و اساس آنها اصول روانشناسی است که این امر باعث می شود که انها را به عنوان اصول ثابت بپذیریم و بتوانیم به آنها اعتماد کنیم. بیان دیگر این اصل این خواهد بود که تاریخ تکرار می شود و آینده چیزی جز تکرار گذشته نیست .
این تصاویر به وضوح روانشناسی بازار را آشکار می کنند و از زمانی که الگوها به خوبی در گذشته عمل کرده اند فرض شده است که در آینده نیز جوابگو خواهند بود. پایه و اساس آنها اصول روانشناسی است که این امر باعث می شود که انها را به عنوان اصول ثابت بپذیریم و بتوانیم به آنها اعتماد کنیم. بیان دیگر این اصل این خواهد بود که تاریخ تکرار می شود و آینده چیزی جز تکرار گذشته نیست.
با توضیح این مباحث اولیه باید بگوییم که تحلیل گران تکنیکال با اعتقاد به این اصول بنیادین برای پیش بینی حرکات قیمت در آینده بازار از آن بهره می برند.
تحلیل بنیادی یا فاندامنتال
تحلیل بنیادی (Fundemental Analysis) روشی برای ارزیابی ارزش ذاتی یک دارایی بر اساس بررسی و تحلیل عوامل اقتصادی و مالی مرتبط با آن است . تحلیل بنیادی تمام فاکتورهایی که می توانند در ارزش یک دارایی تاثیر گذار باشند از شاخص های کلان اقتصادی مانند وضعیت اقتصادی و صنعتی تا شاخص های خرد مانند اثرگذاری مدیریت شرکت را مطالعه میکند. هدف رسیدن به یک عدد است که سرمایه گذار بتواند با قیمت فعلی بازار مقایسه کند تا ببیند دارایی مد نظرش ارزشی بیشتر یا کمتر از حد ارزش گذاری شده دارد.
از آنجایی که تحلیل فاندامنتال به دنبال یافتن ارزش ذاتی یک دارایی است کاربرد آن در بازار فارکس مستلزم در نظر گرفتن شاخص های کلان اقتصادی است که در ارزش ارز یک کشور تاثیر گذارند که ما به اختصار به مهمترین آنها اشاره می کنیم:
تولید ناخالص داخلی
تولید ناخالص داخلی یا GDP یکی از مهمترین مقیاس ها برای سنجش وضعیت اقتصادی یک کشور است. این شاخص ارزش کل کالاها و خدمات تولید شده در یک کشور را در یک بازه زمانی مشخص ارائه می کند. در واقع می توان گفت این شاخص سلامت اقتصادی یک کشور را اندازه گیری می کند و بیانگر اندازه اقتصاد یک کشور و نرخ رشد آن است.
نرخ خرده فروشی
نرخ خرده فروشی ارزش کل درآمد فروشگاه های خرده فروشی را در یک کشور اندازه گیری می کند و تقاضای مصرف کننده را برای کالاهای مصرفی با محاسبه خرید کالاها در یک بازه زمانی مشخص می کند. در واقع یک شاخص زمانی برای در نظر گرفتن الگوی مصرف یک کشور است و می توان از آن برای پیش بینی عملکرد و وضعیت اقتصادی کشور استفاده کرد.
شاخص تولیدات صنعتی
این شاخص نشان دهنده تغییر در نرخ تولید کارخانه ها، معادن و صنایع انرژی یک کشور است و با در نظر گرفتن ظرفیت کل تولیدات صنعتی یک کشور به ما می گوید چه کسری از این ظرفیت فعال و در حال تولید است.
شاخص بهای مصرف کننده
از شاخص های زیادی برای اندازه گیری تورم در یک کشور استفاده می شود که شاخص بهای مصرف کننده یا CPI یکی از مهمترین آنهاست. این شاخص تغییر در بهای کالاهای مصرفی را با محسابه میانگین وزنی قیمت سبدی از کالاها و خدمات اندازه گیری می کند و می توان از آن برای ارزیابی تغییر قیمت های مرتبط با هزینه های زندگی استفاده کرد.
نتیجه گیری
از آنجایی که تحلیل تکنیکال بر مطالعه رفتار قیمت بنیان گذاری شده است می توان از آن برای فعالیت در هر بازار مالی از جمله فارکس استفاده کرد. مزیت دیگر این تحلیل این است که می توان از آن برای معامله در تایم فریم های مختلف از یک ساعت گرفته تا چندین سال نیز بهره جست.
تحلیل بنیادی در هر بازاری متفاوت است و بستگی به عوامل اقتصادی تاثیرگذار در آن بازار دارد از این رو یک تحلیلگر بنیادی نمی تواند به راحتی در هر بازاری مشغول به فعالیت شود چون باید زمان زیادی برای مطالعه و درک عوامل بنیادی بازار مد نظر خود صرف کند. در ضمن تحلیل بنیادی بیشتر مناسب سرمایه گذاری یا معاملات درازمدت است و کسانی که قصد نوسان گیری های کوتاه مدتی دارند نمی توانند از آن استفاده کنند.
اما همچنان نکته مهمی که باید به آن توجه کنیم این است که هیچ کدام از این دو تحلیل به تنهایی نمی توانند به عنوان روشی ایده آل برای کسب سود حداکثری از بازار سرمایه استفاده شوند. روش ایده آل، آنگونه که تاریخ بازار و نیز تجربه بانیان این مباحث و افراد موفق این حوزه نشان می دهند، ترکیبی از هردوی این تحلیل هاست. یعنی با کنار هم قراردادن تحلیل بنیادی و تکنیکال، شما بدون تردید می توانید بهترین نتیجه ممکن را از هر بازاری که به آن وارد می شوید داشته باشید. در اینجا باید این نکته را ذکر کنم که در دوره 0 تا 100 بورس ما، دکتر درخشی و دیگر مدرسان مجموعه بورس اینوست به زبان کاملا ساده و با مثال های کاربردی، هم چم و خم تحلیل بنیادی و هم چند و چون تحلیل تکنیکال را به آموزش داده اند و شما مخطابان عزیز می توانید در زمان دلخواه اقدام به یادگرفتن این مباحث کنید.
استراتژی عرضه و تقاضا
یکی از بنیادی ترین مفاهیم در بازارهای مالی که در ارتباط با پرایس اکشن است عرضه و تقاضا می باشد که می تواند بر روی حرکات قیمتی بازارهای مالی بسیار تاثیرگذار باشد.معامله گران در بازارهای مالی می توانند با تجزیه تحلیل میزان عرضه و تقاضا در بازارهای مالی بدون استفاده از ابزارهای معاملاتی به اطلاعات مورد نیاز خود پی ببرند.
در نمودارهای قیمتی فارکس معامله گران می توانند با بررسی میزان عرضه و تقاضا به اطلاعاتی دست یابند.عرضه و تقاضا می تواند سه حالت را در بازارهای مالی به وجود آورد،حالت اول به این شکل است که میزان تقاضا از میزان عرضه بیشتر می شود و باعث افزایش قیمت خواهد شد،حالت دوم به این شکل است که میزان عرضه از میزان تقاضا بیشتر می شود و باعث کاهش قیمت خواهد شد و حالت سوم به این شکل است که میزان عرضه و تقاضا متعادل می شود و تاثیری بر روی نوسانات بازار نخواهد گذاشت.
در این مقاله از آموزش فارکس به مفهوم عرضه و تقاضا می پردازیم و سپس استراتژی عرضه و تقاضا در بازار فارکس را به شما آموزش می دهیم،اگر می خواهید با این مفاهیم در بازار فارکس آشنا شوید و استراتژی عرضه و تقاضا را یاد بگیرید تا انتهای این مقاله از آموزش فارکس با ما همراه باشید.
سرفصل های آموزشی
عرضه و تقاضا در فارکس چیست؟
یکی از اساسی ترین مفاهیم در بازار فارکس مفهوم عرضه و تقاضا است که در بازارهای مالی تعیین می کند چه میزان دارایی یا سهام ارائه می شود.به عبارتی عرضه و تقاضا مهم ترین مولفه در بازار مالی است که بر روی قیمت دارایی تاثیر می گذارد.حرکات قیمتی در بازارهای مالی نتیجه عرضه و تقاضا هستند.
تقاضا(Demand): مفهوم تقاضا در بازار مالی بدان معناست که معامله گران تمایل به خرید چه میزان از یک سهام یا دارایی دارند.
عرضه(Supply): مفهوم عرضه در بازار مالی بدان معناست که چه میزان از یک دارایی یا سهام در بازار ارائه می شود.
زمانی که در بازارهای مالی میزان تقاضا برای یک دارایی یا سهام مانند یک جفت ارز افزایش می یابد باعث می شود که قیمت آن دارایی نیز افزایش یابد اما زمانی که میزان عرضه برای یک سهام یا دارایی افزایش می یابد باعث می شود قیمت آن دارایی کاهش یابد،به این شکل میزان تقاضا و عرضه بر روی حرکات قیمتی در بازار مالی تاثیر می گذارد.زمانی که میزان عرضه و تقاضا در بازار مالی متعادل باشد حرکات قیمتی با نوسانات کوچکی روبرو خواهد شد.
به عبارتی عرضه در بازار مالی به ناحیه ای گفته می شود که قیمت یک دارایی به مقاومت برخورد می کند،در این زمان معامله گران با این عقیده که قیمت بیش از حد خریداری شده است و به زودی با ریزش قیمت روبرو می شوند وارد معامله فروش می شوند.اما تقاضا ناحیه ای است که معامله گران معتقد هستند قیمت دارایی به سطح مناسبی رسیده است و در این زمان تصور می کنند قیمت به زودی رشد خواهد کرد و وارد معامله خرید می شوند.
طبیعتا هنگامی که تقاضا برای یک دارایی افزایش می یابد قیمت دارایی نیز افزایش خواهد یافت زیرا در این زمان تعداد فروشندگان در بازار به شدت کاهش می یابد و خریداران برای خرید یک سهام یا دارایی مجبور می شوند که هزینه بیشتری را پرداخت کنند.
استراتژی عرضه و تقاضا در فارکس
همانطور که گفتیم عرضه و تقاضا می تواند بر روی حرکات قیمتی تاثیر بگذارد،یکی از مهم ترین استراتژی های معاملاتی در پرایس اکشن بازار فارکس استراتژی عرضه و تقاضا است.بسیاری از معامله گران در بازار فارکس از این استراتژی معاملاتی استفاده می کنند و با استفاده از این استراتژی در بازار فارکس می توانند نقاط صحیح ورود به معامله را پیدا کنند،
یکی از دلایلی که بسیاری از معامله گران به استراتژی عرضه و تقاضا در پرایس اکشن بازار فارکس روی آورند سادگی این استراتژی معاملاتی است که باعث شده این استراتژی معاملاتی در میان معامله گران محبوب شود.اگر می خواهید از استراتژی عرضه و تقاضا استفاده کنید باید مراحل زیر را انجام دهید.
در اولین قدم برای استفاده از استراتژی عرضه و تقاضا در پرایس اکشن بازار فارکس باید حرکات قیمتی را در نمودار دنبال کنید تا یک حرکت قابل توجه را پیدا کنید.پس از اینکه حرکت موردنظر خود را یافتید باید نقطه شروع آن حرکت را پیدا کنید و در نظر داشته باشید.سپس باید مطمئن شوید که حرکت موردنظر شما در ناحیه ای قرار گرفته است که تایم فریم آن به طور واضح قابل مشاهده است و شما می توانید آن را به راحتی شناسایی کنید.
پس از اینکه حرکت قیمتی خود را پیدا کرده و مطمئن شدید که در تایم فریم صحیح قرار گرفته است باید فاصله قیمت در روند نمودار قیمتی پیش از پایان روند در نمودار حرکت کرده است را محاسبه کنید،اگر فاصله میان حرکت قیمتی شما پیش از پایان روند بیشتر باشد بدان معناست که اختلاف قیمت میان عرضه و تقاضا بیشتر است و این می تواند در آینده باعث موفقیت شما در معامله شود.
دقت داشته باشید زمانی که در عرضه و تقاضا یک حرکت بزرگ رخ می دهد باعث اصلاح قیمت می شود اما این اصلاحات قیمت به اندازه ای نیست که زیاد بر روی حرکت قیمت موردنظر شما را در روند نمودار قیمتی تاثیر گذار باشد.
پس از اینکه فاصله قیمت را پیش از اینکه روند به پایان برسد محاسبه کردید باید محدوده های تقاضا و عرضه را بررسی کنید،این محدوده باید نسبت به تقاضا پایین و نسبت به عرضه بالا قرار گرفته باشد که شما باید با بررسی سقف و کف قیمتی این موضوع را بررسی کنید.
اگر شما بتوانید در استراتژی عرضه و تقاضا در اولین منطقه ای که قیمت بازگشت دارد در صورتی که در یک محدوده معتبر قرار گرفته است می توانید یک معامله موفق انجام دهید.به این نکته در استراتژی عرضه و تقاضا دقت کنید که یک عرضه و تقاضا تا زمانی می تواند معتبر باشد که قیمت به محدوده آنها وارد نشده باشد،اگر قیمت به محدوده آنها وارد شود از اعتبار آن کاسته خواهد شد.
در استراتژی عرضه و تقاضا باید صرفا از نواحی استفاده کنید که با جهت حرکت قیمت در روند و تایم فریم موافق باشد و از نواحی که برخلاف جهت تایم فریم و حرکت قیمت در روند در نمودار قیمتی می باشد باید صرف نظر کنید.اگر شما بتوانید یک مسیر یکنواخت را برای استفاده از استراتژی عرضه و تقاضا در نظر بگیرید می توانید بسیار موفق تر عمل کنید.
همچنین شما می توانید از استراتژی عرضه و اصول بنیادی عرضه و تقاضا تقاضا در نواحی که روند در نمودار قیمتی رنج است نیز استفاده کنید،برای اینکه از استراتژی عرضه و تقاضا در محدوده رنج نمودار استفاده کنید باید منتظر بمانید تا عرضه و تقاضا تثبیت شود،در این استراتژی ععرضه و تقاضا باید از ابزارهای معاملاتی نیز استفاده کنید،اندیکاتورهای مختلف مانند اندیکاتورهای Stochastic و RSI می توانند کمک دهنده باشند و به شما نواحی که از نظر خرید یا فروش اشباع شده اند را نشان می دهند.
اصول بنیادی عرضه و تقاضا
مباحث مربوط به ارتباط حقوق و اقتصاد و تأثیر آن دو بر هم در جوامع حقوقی و اقتصادی اهمیت روز افزونی پیدا کرده است. حقوق از طریق وضع و اجرای قوانین و مقررات، رفتارهای اجتماعی را نظم میدهد و آن را مهار میکند. پس حقوق توانایی دارد رفتارهای اقتصادی افراد در جامعه را تنظیم و مدیریت کند و ضمن نظم دهی به فعالیتهای اقتصادی، آن را تسهیل و کنترل نماید.
از طرف دیگر رفتارهای اقتصادی مردم تابع قانون عرضه و تقاضا است. زمانی که در بازار برای کالا یا خدمتی تقاضا وجود داشته باشد، تولیدکنندگان برای تولید آن اقدام میکنند تا عرضه و تقاضا به نقطه تعادل برسد. بر همین منوال، زمانی که تقاضا برای کالا یا خدمتی افزایش پیدا میکند، قیمت آن نیز بالا میرود تا جایی که بین تقاضا و قیمت تعادل ایجاد شود. بالارفتن قیمت کالا یا خدمت به تولید و عرضه بیشتر آن منجر میشود و این امر قیمتها را کاهش میدهد تا حدی که بین عرضه، تقاضا و قیمت تعادل ایجاد شود.
حقوقدان به قدرت قوانین و مقررات باور دارد که میتواند رفتارها را کنترل کند و چه بسا در ارزیابی میزان تأثیر آن دچار افراط و زیادهروی میگردد. در مقابل، اقتصاددان بر قدرت قانون داخلی و غیرموضوعه «عرضه و تقاضا» تمرکز دارد که میتواند مستقلا و بدون نیاز به دخالت حقوق رفتارهای اقتصادی را تنظیم و مهار کند و چه بسا در این امر دچار مبالغه میشود.
به طور مسلم، قانون عرضه و تقاضا زمانی میتواند بازار را کنترل کند که به یک چارچوب حقوقی متکی باشد. قانون عرضه و تقاضا مستلزم شناسایی «مالکیت خصوصی» و «اختیار انجام معامله» است. مالکیت خصوصی مانع میشود که کسی بتواند بدون رضایت مالک، دارایی وی را تصاحب کند و اختیار انجام معامله زمینه را برای تبادل اموال بین اشخاص فراهم میسازد. همچنین حفظ حرمت اموال و داراییهای شخصی مستلزم وجود قوانین و نظام قضایی و اجرایی است که افراد را از دستدرازی به اموال دیگران منع و متجاوزان را مجازات کند. پس مکانسیم بازار حداقل به حقوق خصوصی و حقوق جزا نیاز دارد که بتواند بر اساس عرضه و تقاضا حرکت کند.
آنچه باعث شده که در نیم قرن گذشته ارتباط حقوق و اقتصاد به شدت مورد توجه محافل سیاسی، اقتصادی و حقوقی قرار گیرد، تأثیری است که حقوق میتواند بر رفتارهای اقتصادی افراد و بنگاهها داشته باشد. مثلا حقوق این توانایی را دارد که شرایط را برای بازیگران بازار (تولیدکنندگان، توزیعکنندگان و مصرفکنندگان) سخت یا آسان کند، یا آنها را از انجام برخی از فعالیتهای اقتصادی منع یا بدان اجبار کند یا آنها را مورد تشویق یا تنبیه قرار دهد.
در یکصد سال گذشته جهان شاهد استفاده گسترده از ابزارهای حقوقی برای نیل به اهداف کلان اقتصادی بوده است. حکومتها به منظور توسعه اقتصادی، خودکفایی، ایجاد فرصتهای شغلی، حمایت از اقشار آسیبپذیر، برقراری عدالت اجتماعی، رفع محرومیت از مناطق کمتر برخوردار و حتی حفظ امنیت اصول بنیادی عرضه و تقاضا داخلی و خارجی، به طور گسترده از ظرفیتهای حقوقی بهره گرفتهاند و قوانین و مقررات اقتصادی متعددی را وضع کردهاند.
استفاده گسترده از ابزارهای حقوقی برای نیل به اهداف اقتصادی باعث شده است که دو شاخه جدید به مطالعات حقوقی اضافه شود. شاخه اول که بیشتر جنبه حقوقی دارد ولی به بررسیهای اقتصادی نیاز دارد، اصول، قواعد، قوانین، مقررات و ضوابطی است که تحت عنوان «حقوق اقتصادی» مطالعه میشود. در این شاخه، سیاستگذاری، قانونگذاری، مقرراتگذاری و تنظیمگری در حوزه فعالیتهای اقتصادی بررسی و مطالعه میشود. برای ارزیابی اقتصادی این قوانین و مقررات و کارآیی آنها در نیل به اهداف مورد نظر، این شاخه از حقوق به مطالعات و نظریههای اقتصادی نیاز دارد. شاخه دوم که بیشتر جنبه اقتصادی دارد، استفاده از تئوریها و نظریات اقتصادی در تحلیل قواعد حقوقی از جمله قواعد حقوق اقتصادی است که تحت عنوان «حقوق و اقتصاد» مورد مطالعه قرار میگیرد.
همانطور که از عنوان کتاب فهمیده میشود، عمده مطالب آن بر شاخه اول متمرکز شده است. مباحث کتاب در دو بخش عمده سازماندهی شده است. در بخش اول که مشتمل بر فصلهای اول تا پنجم است، مباحث نظری و کلی حقوق اقتصادی مطرح شده است. در فصل اول، نقش حقوق در نظمدهی، تسهیل و مهارکردن فعالیتهای اقتصادی بررسی شده و مفهوم حقوق اقتصادی و جایگاه آن میان سایر شاخههای مرتبط حقوقی مورد مطالعه قرار گرفته است.
تأثیر حقوق اقتصادی بینالمللی بر حقوق اقتصادی کشورها در فصل دوم بررسی میشود. در این فصل همچنین وابستگی متقابل اقتصادی کشورها به یکدیگر و نقشی که سازمانهای بینالمللی بر محتوای حقوق اقتصادی کشورها دارند مطالعه و رقابت در قانونگذاری و مقررهگذاری بحث میشود.
با توجه به تأثیرات متقابل حقوق اقتصادی و تحلیل اقتصادی حقوق، فصل سوم کتاب به مطالعه «حقوق و اقتصاد» اختصاص پیدا کرده که بیانکننده تحلیل اقتصادی حقوق است. هر چند مطالعات حقوق و اقتصاد به بررسی قوانین اقتصادی منحصر نمیشود، ولی یکی از محورهای اصلی آن قوانین و مقررات اقتصادی و کارایی آنها است. تحلیل اقتصادی قوانین و مقررات به دولت کمک میکند که از نتایج قوانین و مقررات اطلاع پیدا کند و برای اصلاح یا رفع آن اقدام کند.
از آنجا که ماهیت و نوع قوانین و مقررات اقتصادی تا حد زیادی به میزان و نوع مداخله حکومت در امور اقتصادی بستگی دارد، در فصل چهارم میزان و نوع مداخله دولت در فعالیتهای اقتصادی از نگاه مکاتب اقتصادی بررسی و نحوه بروز حقوق اقتصادی در هر یک از این مکاتب بیان شده است. در ادامه، فصل پنجم به دلایل مداخله حکومت در اقتصاد پرداخته است. بخشی از دخالتها برای جبران و تصحیح ناکارآمدی بازار و یا شکست بازار است. اما بخش بزرگی جنبه اقتصادی ندارد و برای مقاصد اجتماعی، رفاهی، رفع تبعیضات و ایجاد عدالت اجتماعی است. بخشی نیز از سردلسوزی و ناشی از حس پدرمأبی است که در دولتها وجود دارد.
بخش دوم کتاب شامل فصلهای ششم تا یازدهم عمدتا بر حقوق اقتصادی در ایران تمرکز دارد. بر این اساس در فصل ششم نظام اقتصادی اسلام و سپس در فصل هفتم نظام اقتصادی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به عنوان دو منبع بنیادی حقوق اقتصادی ایران بررسی شده است. در ادامه با تجزیه و تحلیل قوانین و مقررات اقتصادی ایران، خصوصیسازی و مقرراتزدایی در فصل هشتم، حقوق شرکتهای دولتی در فصل نهم، حقوق قراردادهای دولتی در فصل دهم و حقوق رقابت در فصل یازدهم مورد بررسی قرار گرفته است.
آخرین فصل کتاب نیز به عنوان اختتام و جمعبندی، مقررهگذاری و تنظیمگری را با تأکید بر حقوق ایران مورد بررسی قرار داده است. در این فصل همچنین از تنظیمگری بخشی، دولت تنظیمگر، خودتنظیمی و معیارهای تنظیمگری خوب صحبت میشود.
کتاب « حقوق اقتصادی» در کنار دو کتاب قبلی یعنی «حقوق تجارت بینالملل» و «حقوق نفت و گاز» ضلع سومی را تشکیل میدهد و بنابراین در تکمیل مباحث آن دو کتاب، باید مطالعه شود.
علاوه بر آن دانشجویان و فارغ التحصیلان رشتههای حقوق، اقتصاد و مدیریت که در زمینههای اقتصادی، تجاری، مالی مطالعه یا فعالیت میکنند یا درگیر بنگاهها و قراردادهای دولتی هستند، از مطالب کتاب حقوق اقتصادی بهرهمند میشوند. این کتاب همچنین میتواند به عنوان منبع درسی برای دانشجویان حقوق اقتصادی، فقه و حقوق اقتصادی، حقوق تجاری اقتصادی بینالمللی، حقوق مالی-اقتصادی، حقوق نفت و گاز، حقوق ارتباطات و حقوق تجارت بینالملل مورد استفاده قرار گیرد.
به پاس گرامی داشت فداکاری پزشکان، پرستاران و سایر کادر پزشکی و درمانی که در مراقبت از بیماران کرونا جان خود را از دست دادند، این کتاب به آنها تقدیم میشود.
فهرست مطالب کتاب حقوق اقتصادی
پیشگفتار
مقدمه
فصل اول: مفهوم و جایگاه حقوق اقتصادی
گفتار اول: کنترل حقوقی فعالیتهای اقتصادی
الف) تنظیم فعالیتهای اقتصادی از طریق حقوق خصوصی
ب) مهارکردن فعالیتهای اقتصادی از طریق حقوق جزا
ج) تنظیم فعالیتهای اقتصادی از طریق حقوق عمومی
گفتار دوم: مفهوم حقوق اقتصادی
گفتار سوم: حقوق اقتصادی و شاخههای حقوقی مرتبط
الف) حقوق اقتصادی و حقوق مدنی
ب) حقوق اقتصادی و حقوق تجارت
ج) حقوق اقتصادی و حقوق اداری
د) حقوق اقتصادی و حقوق مالی
فصل دوم: حقوق اقتصادی بینالمللی
گفتار اول: تنظیم روابط اقتصادی بینالمللی
گفتار دوم: وابستگی متقابل اقتصادی و جهانیشدن
گفتار سوم: مفهوم حقوق اقتصادی بینالمللی
گفتار چهارم: ویژگیهای حقوق اقتصادی بینالمللی
گفتار پنجم: قلمرو حقوق اقتصادی بینالمللی
گفتار ششم: حقوق اقتصادی و حقوق اقتصادی بینالمللی
فصل سوم: تحلیل اقتصادی حقوق (حقوق و اقتصاد)
گفتار اول: تئوریهای اقتصادی
الف) رفتار مصرفکنندگان
ب) رفتار تولیدکنندگان
د) هزینه-فایده و کارایی
ه) تجارت، بازار و هزینه معاملات
و) نظریه بازیها و معمای زندانی
گفتار دوم: پیشینه مکتب تحلیل اقتصادی حقوق
گفتار سوم: اعمال تئوریهای اقتصادی در حقوق
الف) تحلیل اقتصادی جرایم و مجازاتها
ب) تحلیل اقتصادی نقض قرارداد
فصل چهارم: تأثیر مکاتب اقتصادی بر قلمرو حقوق اقتصادی
گفتار اول: لیبرالیسم و حقوق اقتصادی
گفتار دوم: دولت رفاه و حقوق اقتصادی
گفتار سوم: نئولیبرالیسم و حقوق اقتصادی
فصل پنجم: دلایل مداخله دولت در اقتصاد و ظهور حقوق اقتصادی
تحلیل بنیادی یا فاندامتال در بازارهای مالی (Fundamental Analysis) چیست؟
فهمیدیم که تحلیل تکنیکال تلاش میکند بر اساس گذشته قیمت در چارت آینده قیمت را پیشبینی کند. اما برخلاف آن تحلیل فاندامنتال یا تحلیل بنیادی به نمودار کار ندارد. تحلیل بنیادی شامل مطالعه بر روی گزارشهای دادههای اقتصادی و عناوین خبری است (یا توییتهای یکی از رهبران جهان!).
تحلیل فاندامنتال یا بنیادی
تحلیل بنیادی روش نگاه کردن به بازار با تحلیل نیروهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است که بر عرضه و تقاضای داراییها اثر میگذارد.
این عرضه و تقاضا است که قیمت را تعیین میکند یا در مورد مبحث ما، نرخ ارز را تعیین میکند. در تحلیل بنیادی همانطور که اسمش نشان میدهد، عوامل ریشهای و اساسی تاثیرگذار بر عرضه و تقاضا را بررسی میکنیم.
استفاده از عرضه و تقاضا به عنوان شاخصی برای تعیین آن که قیمت به کجا میرسد، ساده است. بخش دشوار آن تحلیل تمامی عواملی است که عرضه و تقاضا را تحت تأثیر قرار میدهد.
به عبارت دیگر، باید عوامل مختلفی را در نظر بگیرید تا تعیین کنید کدام اقتصاد به صورت پر رونق است و کدام اقتصاد خراب است.
باید دلایل چرایی و چگونگی اثرگذاری وقایعی خاص نظیر افزایش بیکاری را بر اقتصاد کشور و در نهایت، بر سطح تقاضای ارز آن کشور بدانید.
مبنای این نوع تحلیل آن است که اگر چشم انداز اقتصادی کنونی یا آتی کشور خوب باشد، پول آن کشور باید قدرت مییابد.
هرچه شکل اقتصاد کشور بهتر باشد، تاجران و سرمایهگذاران خارجی بیشتری در آن کشور سرمایهگذاری خواهند کرد.
و در نتیجه تقضا برای آن ارز بالا خواهد رفت.
اصل کلی تحلیل بنیادین چیست؟
در چند کلمه، این همان چیزی است که تحلیل بنیادی میگوید:
اقتصاد بد یعنی ارزش پول کمتر و اقتصاد خوب یعنی ارزش پول بیشتر.
برای مثال، بگذارید بگوییم دلار آمریکا در حال قویتر شدن است، زیرا اقتصاد آمریکا در حال رشد است.
هر چه اقتصادی بهتر شود، ممکن است لازم باشد کنترل رشد و تورم نرخ سود رو به افزایش باشد.
نرخهای بالاتر سود داراییهای مالی تخصیص یافته به دلار را جذابتر میکند. برای آن که آنها به این داراییهای دوست داشتنی دست یابند، معاملهگران و سرمایهگذاران مجبورند اول مقداری اسکناس دلار خریداری کنند. در نتیجه، ارزش دلار افزایش مییابد.
در قسمتهای بعدی این دوره، خواهید آموخت که کدام دادهها قیمتهای ارز را تغییر میدهند و این تغییر چرا به این صورت است.
شما خواهید فهمید که رئیس فدرال رزرو آمریکا کیست و چگونه دادههای خردهفروشی، وضعیت اقتصاد را منعکس میکند. شما باید نرخهای بهره جهانی را مانند متن ترانه مورد علاقهتان زمزمه کنید.
برای استفاده و بهره بردن از تحلیل بنیادی در فارکس، درک چگونگی تأثیر اخبار اقتصادی، مالی و سیاسی بر نرخ ارز نیاز است. این امر نیازمند درک خوبی از اقتصاد کلان و ژئوپلیتیک است.
لزومی ندارد که از چنین کلماتی وحشت کنید.
در حال حاضر، فقط کافی است بدانید که تحلیل بنیادی راهی برای تجزیه و تحلیل حرکتهای بالقوه یک واحد پول (منظور افزایش یا کاهش ارزش واحد پول) بواسطه چشمانداز اقتصادی قوی یا ضعیف یک کشور است.
دیدگاه شما